کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اوشین
/'avšin/
معنی
= آویشن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اویشن› (زیستشناسی) [قدیمی] 'avšin = آویشن
-
اوشین
لغتنامه دهخدا
اوشین . [ اَ ] (اِ) مرزنجوش صحرایی . || آلتی از چوب و مانند پنجه و دسته دار به بزرگی پارو که خرمن کوبیده را بدان باددهند و کاه را از دان سوا نمایند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
منسف
لغتنامه دهخدا
منسف . [ م ِ س َ ] (ع اِ) سکو که بدان گندم و جز آن بر باد دهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). سکو و اوشین که بدان گندم و جز آن بر باد دهند. (ناظم الاطباء). || در اساس گوید غربال بزرگ . (از اقرب الموارد).
-
مذراة
لغتنامه دهخدا
مذراة. [م ِ ] (ع اِ) افشون . (مهذب الاسماء). افزاری چوبین دندانه دار که بدان غله ٔ کوبیده بر باد دهند. (از ناظم الاطباء). چوبی که یک طرف شبیه پنجه ٔ دست است و بدان خرمن کوبیده را باد دهند تا کاه از دانه جدا شود. مذری . (از متن اللغة). آن را در سیرجان...
-
بواشه
لغتنامه دهخدا
بواشه . [ ب َ ش َ / ش ِ ] (اِ) چارشاخ دهقان را گویند. و آن چوبی چند باشد به اندام کف دست . و دسته نیز دارد که دهقانان بدان غله ٔ کوفته را بر باد دهند تا از کاه جدا شود و آنرا بعربی مدری خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا). اوشین . چارشاخ دهقان...
-
انگشته
لغتنامه دهخدا
انگشته . [ اَ گ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ) انگشته و مذری و پنج انگشت ، افزاری که برزگران دانه و کاه را بدان بباد بر دهند تا از هم جدا شود. (لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص 77). آلتی باشد از چوب مانند پنجه ٔ دست و دسته نیز دارد که برزیگران خرمن کوفته شده را بدان ب...