کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوشال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اوشال
/'o[w]šāl/
معنی
۱. برکه؛ تالاب.
۲. محل جمع شدن آب در کوه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوشال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'o[w]šāl ۱. برکه؛ تالاب.۲. محل جمع شدن آب در کوه.
-
اوشال
لغتنامه دهخدا
اوشال . [ اَ ] (اِ) تالاب و برکه و آب انبار و خزانه های آب در کوهها. (برهان ) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ). برکه و آب گیر. (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
اوشال
لغتنامه دهخدا
اوشال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَشَل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به وشل شود.
-
واژههای مشابه
-
ذات اوشال
لغتنامه دهخدا
ذات اوشال . [ ت ُ اَ ] (اِخ ) اوشال جمع وشل به معنی آب اندک است . و ذات اوشال نام موضعی است بر طریق شام . نصیب در مدیح سلیمان بن عبدالملک گوید : اقول لرکب صادرین لقیتهم قفا ذات اوشال و مولاک قارب قفوا و اخبرونی عن سلیمان اننی لمعروفه من اهل ودان طالب...
-
جستوجو در متن
-
ژیر
لغتنامه دهخدا
ژیر. (اِ) بمعنی آژیر است که آبگیر و تالاب و گوی باشد که آب باران و غیره در آن جمع شود. (برهان ). حوض . ژی . آبدان . شَمَر. آبگیر. برکه . غدیر. اوشال .
-
وشل
لغتنامه دهخدا
وشل . [ وَ ش َ ] (ع اِ) آب اندک . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). آب اندک که از کوزه یا سنگ زهَد و قطره هایش متوالی و متصل همدیگر نباشد، یا آب که اندک اندک از اعلای کوه چکد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، اوشال . (مهذب ال...
-
ژی
لغتنامه دهخدا
ژی . (اِ) آبگیر. آبدان . شَمَر. (لغت نامه ٔ اسدی ). جائی که آب در آن جمع شده باشد. (برهان ). غفچی . کوژی . تالاب . غدیر. اوشال . ژیر. آژیر. شاید این کلمه صورت دیگری از کلمه ٔ جوی باشد : ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش آتشکده دارم صدو بر هر مژه ای ...
-
مرکب
لغتنامه دهخدا
مرکب . [ م ُ رَک ْ ک َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی است از ترکیب . آمیخته . درپیوسته : کریمی به اخلاقش اندرمرکب بزرگی به درگاه او بر مجاور. فرخی .گفتم که مفرد است مرکب چگونه شدگفتا چنانکه میل کند ماده سوی نر.ناصرخسرو.و چنانکه در طبایع مرکب است هر کسی برای...