کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوشاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اوشاق
/'o[w]šāq/
معنی
غلام؛ پسر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوشاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹وشاق› [قدیمی] 'o[w]šāq غلام؛ پسر.
-
اوشاق
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ تر. ] (اِ.) 1 - پسر. 2 - غلام .
-
اوشاق
لغتنامه دهخدا
اوشاق . (ترکی ، اِ) طفل و امرد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). غلام و پسر جوان . (از کازیمیرسکی ) : گرفتم عشق آن جادو سپردم دل به آن آهوکنون آهو وشاقی گشت و جادو کرد اوشاقش . منوچهری .رجوع به وشاق شود.
-
واژههای مشابه
-
اوشاق قلعه
لغتنامه دهخدا
اوشاق قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ترک شهرستان ملایر که 419 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالیبافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
جستوجو در متن
-
ادون قپو
لغتنامه دهخدا
ادون قپو. [اُ ق َ ] (اِخ ) موضعی بمغرب اوشاق ، در نواحی آخال .
-
اشاق
لغتنامه دهخدا
اشاق . [ اُ ] (ترکی ، اِ) کودک . طفل . (برهان ). اوشاق . وشاق . رجوع به وشاق شود.
-
وشاق
لغتنامه دهخدا
وشاق . [ وُ / وِ ] (ترکی ، اِ) اشاق . اوشاق . اوشاخ . معرب ، وشاقی . اوشاقی . غلام بچه . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). طفل و کودک . (ناظم الاطباء). و در کتاب لغت ترکی آمده که کودک را از ابتدای زادن تا پیش از بلوغ اشاق [ وشاق ] گویند. (ا...