کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوسیمون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اوسیمون
/'avsimun/
معنی
= تودری
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوسیمون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) 'avsimun = تودری
-
اوسیمون
لغتنامه دهخدا
اوسیمون . [ اَ ] (از یونانی ، اِ) تودری . (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). دوایی است که آنرا تودری گویند اگر به آب بیامیزند و بر ورمهای بن گوش ضماد کنند نافع باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
اسخاره
لغتنامه دهخدا
اسخاره . [ اِ رَ / رِ ] (اِ) گیاهی است خاردار. || بلغت اهل بیت المقدس تودری . قدّومه . مادردخت . قصیصة. اروسمن . اوسیمون . اسحاره . و رجوع به اسحار شود.
-
اروسم
لغتنامه دهخدا
اروسم . [ اِ س ِ ] (از یونانی / لاتینی ، اِ) اروسمن . اروسمین . اروسیمون . بیونانی تودری است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). اسحارة. تودریج . ایشاره . لبسان . لفسان . شندلة. اوسیمون . قصیصه . قدّومه . قدّامه . مادر دخت .
-
اسحا
لغتنامه دهخدا
اسحا. [ ] (اِ) نباتی که بیونانی اوسیمون گویند و آن تودری است . (اختیارات بدیعی ). بلغت اهل بیت المقدس تودری است . (فهرست مخزن الادویه ). اسحاره . اشجاره . اِروسم . اِروسیمون . شُنْدِله . قُدومه . قَصیصة. مادَرْدُخت . و رجوع به تودری شود.
-
تودری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) tudari گیاهی بیابانی و شبیه گیاه خردل، با برگهای باریک و کرکدار، گلهای زرد و خوشهای، و دانههای ریز و قهوهایرنگ و لعابدار. خیسکرده یا دمکردۀ آن را برای تسکین سینهدرد و دفع سرفه میخورند. برای صاف کردن سینه و رفع گرفتگی صد...