کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوسع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اوسع
/'o[w]sa'/
معنی
وسیعتر؛ فراختر؛ گشادهتر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوسع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: اَوسع] [قدیمی] 'o[w]sa' وسیعتر؛ فراختر؛ گشادهتر.
-
اوسع
فرهنگ فارسی معین
(اَ یااُ سَ) [ ع . ] (ص تف .) فراخ تر، وسیع تر.
-
اوسع
لغتنامه دهخدا
اوسع. [ اَ س َ ] (ع ن تف ) وسیعتر و فراخ تر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
اوْسا
لهجه و گویش گنابادی
ouwsa در گویش گنابادی یعنی استاد ، کاربلد ، بنا ، فراماسون
-
اوسّا
لهجه و گویش بختیاری
ussâ استاد.
-
اوسا
واژهنامه آزاد
اُوسا = اُوسّا یعنی استاد
-
اوسا
واژهنامه آزاد
آن وقت ، آن هنگام
-
اوسا
واژهنامه آزاد
(osa) نام روستایی در شهرستان میاندورود استان مازندران
-
جستوجو در متن
-
ارحب
لغتنامه دهخدا
ارحب . [ اَ ح َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی ازرحب : هذا ارحب ُ من هذا؛ ای اوسع. (معجم البلدان ).
-
غابوا
لغتنامه دهخدا
غابوا. (اِخ ) یکی از چهار شهر خانقو واقع در چین اقصی . در نخبةالدهر دمشقی ص 169 آمده است : ثم یلی هذه البلاد (بلاد فالفور و هی اوسع بلاد صین الصین ) شمالا بلاد خانقو و هو متسع حدوده من ساحل بحر مهراج و الصنف و الی ساحل نهر خمدان الغربیة و من مدن خانق...
-
اعمر
لغتنامه دهخدا
اعمر. [ اَ م َ ] (ع ن تف ) آبادان تر. (ناظم الاطباء). معمورتر. آبادتر. عامرتر. (یادداشت بخط مؤلف ): کان مجلس یوحنابن ماسویه اعمر مجلس کنت اراه بمدینةالسلام لمتطبب او متکلم او متفلسف . (عیون الانباء ج 1 ص 75 س آخر). و بلادالهند اوسع من بلادالعین ... ...
-
ازمیر
لغتنامه دهخدا
ازمیر. [ اِ ] (اِخ ) (خلیج ...) خلیج بزرگیست در مشرق بحرالجزائر در داخل خشکی ، و تشکیل چندین خلیج کوچک داخلی دهد.دهانه ٔ آن در طرف شمال باز ولی جهت غربی آن با دماغه ٔ قره برون مسدود است و این دماغه ای است که از شبه جزیره ٔ کلازومن مجزا شده مقابل جزیر...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) الغفاریة. قال ابوعمر کانت تخرج مع النبی (ص ) فی مغازیه تداوی الجرحی و تقوم علی المرضی حدیثها ان النبی (ص ) قال لعائشة هذا علی اول الناس ایمانا روی عنها محمدبن القاسم الطائی . قلت اماالخبر الاول فتقدم التنبیه علیه فی القسم الا...