کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوسا علم اوستا عَلَم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
علم
لغتنامه دهخدا
علم . [ ع َ ل َ ](اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد واقع در 33 هزارگزی جنوب باختری الشتر و 21 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه .منطقه ایست جلگه ای و سردسیر و مالاریایی . 300 تن سکنه دارد. آب آن از رود تیمور...
-
علم
لغتنامه دهخدا
علم . [ ع ِ ] (ع مص ) دانستن . || یقین کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || دریافتن . (منتهی الارب ). ادراک . (اقرب الموارد). || استوار کردن . (از منتهی الارب ). اتقان . (از اقرب الموارد). || (اِمص ، اِ) یقین . || فضل . (ن...
-
علم
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیرق، پرچم، درفش، رایت، علامت، نشان ۲. مشهور، معروف، نامی ۳. اسمخاص ۴. لغت
-
علم
واژگان مترادف و متضاد
۱. حکمت، دانش، معرفت ۲. اطلاع، یقین ≠ جهل، نادانی
-
علم
فرهنگ واژههای سره
دانش
-
علم
فرهنگ فارسی معین
(ع ِ لْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دانستن . 2 - یقین داشتن . 3 - (اِمص .) دانش ، آگاهی . ج . علوم .
-
علم
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نشانه ، نشان . 2 - پرچم ، رایت . 3 - بزرگ و مهتر قوم . 4 - نامی ، مشهور. 5 - نقش ونگار جامه . 6 - صلیب مانندی از فلز با تزئینات خاص که ماه محرم هنگام عزاداری پیشاپیش دسته حرکت می دهند.
-
علم
دیکشنری عربی به فارسی
تعليم دادن (اصول دين) از راه پرسش , از راه پرسش ياد دادن , اموختن , تعليم دادن , درس دادن , مشق دادن , معلمي يا تدريس کردن
-
علم
دیکشنری عربی به فارسی
پرچم , بيرق , علم , دم انبوه وپشمالوي سگ , زنبق , برگ شمشيري , سنگ فرش , جاده سنگ فرش , پرچم دار کردن , پرچم زدن به , باپرچم علا مت دادن , سنگفرش کردن , پايين افتادن , سست شدن , از پا افتادن , پژمرده کردن , علوم , دانش
-
علم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اعلام] 'alam ۱. رایت؛ پرچم؛ بیرق.۲. نشان؛ نشانه.۳. (ادبی) نامی که شخص به آن معروف باشد؛ اسم خاص.۴. مهتر؛ بزرگتر قوم.۵. پارچۀ بسته شده بر بالای چوبی که در مراسم عزاداری در جلو دستۀ عزاداران حمل میشود.۶. [قدیمی] نقشونگار جامه.&...
-
علم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: علوم] 'elm ۱. دانستن؛ یقین کردن.۲. یقین.۳. (اسم) معرفت؛ دانش.〈 علم ازلی: علم الهی؛ علم غیب.〈 علم اسفل: [قدیمی] حکمتِ طبیعی.〈 علم اوسط: علم ریاضی.〈 علم بیان: [قدیمی] علمی که بهوسیلۀ آن میتوان فهمید کدام...
-
علم
دیکشنری فارسی به عربی
راية , علم ، إِحَاطَة
-
علم
واژهنامه آزاد
علم نوری است در قلب وروح ما که با آن حق وباطل،خوب وبدراتشخیص می دهیم.
-
عَلَّمَ
فرهنگ واژگان قرآن
تعليم داد - ياد داد
-
عِلْمَ
فرهنگ واژگان قرآن
علم - دانش - تشخيص و تميز دادن (کلمه علم به معناي احتمال صد در صد است ، بطوري که حتي يک در صد هم احتمال خلاف آن داده نميشود)