کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اورامن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اورامن
/'o[w]rāman/
معنی
از نواهای قدیم موسیقی ایرانی که اشعار آن را به زبان پهلوی یا لهجههای محلی بهصورت دوبیتی میخواندند: ◻︎ لحن اورامن و بیت پهلوی / زخمهٴ رود و سماع خسروی (بندار رازی: شاعران بیدیوان: ۳۷۳).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اورامن
فرهنگ نامها
(تلفظ: o(w)rāman) (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) لحنی که معمولاً دو بیتیها را با آن میخواندهاند ؛ نوعی از خوانندگی و گویندگی پارسیان.
-
اورامن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اورامان، اورامین، اورامه› (موسیقی) [قدیمی] 'o[w]rāman از نواهای قدیم موسیقی ایرانی که اشعار آن را به زبان پهلوی یا لهجههای محلی بهصورت دوبیتی میخواندند: ◻︎ لحن اورامن و بیت پهلوی / زخمهٴ رود و سماع خسروی (بندار رازی: شاعران بیدیوان: ۳۷...
-
اورامن
فرهنگ فارسی معین
(اَ مَ) (اِ.) = اورامنان . اورامه : یکی از آهنگ های موسیقی قدیم که اشعار آن را به زبان پهلوی یا لهجه های محلی «فهلویات » می خواندند. اورامنان و اورامه هم گویند.
-
اورامن
لغتنامه دهخدا
اورامن . [ م َ ] (اِ) نوعی از خوانندگی و گویندگی باشد خاصه ٔ پارسیان است و شعر آن بزبان پهلوی باشد. (برهان ) : سنان تهمتن در چشمشان مژگان تهمینه غریو اهرمن در گوششان آهنگ اورامن .فتحعلیخان .
-
جستوجو در متن
-
اورامه
لغتنامه دهخدا
اورامه . [ م َ ] (اِ) به معنی اورامن است . رجوع به اورامن شود.
-
اورامین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] 'o[w]rāmin = اورامن
-
اورامین
لغتنامه دهخدا
اورامین . (اِ) اورامن . (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء). رجوع به اورامن شود.
-
هورامان
واژهنامه آزاد
وجه تسمیۀ اورامان یاهورامان (هه ورامان): در خصوص کلمه «اورامان یا هورامان» از نظر لغت و ریشه یابی کلمات و سیر تاریخی و باستانی آن، نظریه های متفاوتی به دست آمده است که به برخی از آن ها در زیر اشاره می کنیم: 1-با توجه به بلندی و مرتفع بودن این سرزمین...
-
پندار
لغتنامه دهخدا
پندار. [ پ ِ ] (اِخ ) در کتاب احوال و اشعاررودکی تألیف سعید نفیسی آمده است : کمال الدین ابوالفتح پنداربن ابونصر خاطری رازی شاعر معروف زبان پهلوی و مداح مجدالدوله ٔ دیلمی (387-420 هَ . ق .) بوده ودر سال 401 درگذشته است . رجوع کنید به مجمعالفصحاء ج 1 ...