کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوتاغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوتاغ
لغتنامه دهخدا
اوتاغ . (ترکی ، اِ) اوتاق . خرگاه . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). خیمه ٔ بزرگ و سراپرده . (ناظم الاطباء). خانه و حجره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
اوتاق
لغتنامه دهخدا
اوتاق . (ترکی ، اِ) اوتاغ . رجوع به اوتاغ شود.
-
اوطاق
لغتنامه دهخدا
اوطاق . [ اُ ] (ترکی ، اِ) خیمه و حجره . اطاق . (ناظم الاطباء). خیمه و مکان و حجره . (آنندراج ). اتاق . اطاق . رجوع به هریک از این کلمات شود.
-
جستوجو در متن
-
اوتاق
لغتنامه دهخدا
اوتاق . (ترکی ، اِ) اوتاغ . رجوع به اوتاغ شود.
-
اتاق
فرهنگ فارسی معین
( اُ) [ تر. ] (اِ.) 1 - خانه ، چهاردیواری دارای سقف . 2 - خیمه . اطاق ، اوتاغ و اوتاق هم گویند.
-
طبعی
لغتنامه دهخدا
طبعی . [طَ ] (اِخ ) یکی از شعرای عثمانی است . وی در قرن دهم هجری میزیسته و به اشتب زاده شهرت داشته . از اوست :عارضک شوقیله یا قدم سینه م اوزره تازه داغ سینه ده شاه خیالک قوروی بر گلگون اوتاغ .(قاموس الاعلام ترکی ).
-
صاسون
لغتنامه دهخدا
صاسون . (اِخ ) نام قضایی است در سنجاق موش از ولایت بتلیس و قسمت جنوبی آن استان را تشکیل میدهد و محدود است از شمال به قضای موش ، از مشرق و جنوب به سنجاق بتلیس و از مغرب به سنجاق کنج .مرکز آن قصبه ٔ کوچک خطواست که روزی شهری بزرگ بوده و 60000 تن جمعیت د...
-
تات
لغتنامه دهخدا
تات . (اِخ ) قومی پارسی . (مازندران و استراباد رابینو ص 63 بخش انگلیسی ). فارسی زبانان ، طایفه ای از ایرانیان . اهالی ولایات شمالی که به لهجه ٔ محلی سخن رانند مثل حسن آبادیان قراچه داغ و مازندرانیها... در قفقاز آن قسمت از ایرانیان را که هنوز زبانشان ...