کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اوت
/'o[w]t/
معنی
در فوتبال، خارج شدن توپ از خطوط میدان بازی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
August, out
-
جستوجوی دقیق
-
اوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [انگلیسی: out] (ورزش) 'o[w]t در فوتبال، خارج شدن توپ از خطوط میدان بازی.
-
اوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: août] 'ut ماه هشتم از سال میلادی که دارای ۳۱ روز و تقریبا مطابق ماه مرداد است.
-
اوت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) هشتمین ماه سال فرنگی .
-
اوت
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - خارج از محدودة زمین بازی (ورزش ). 2 - (عا.) پرت ، خارج از حد افتاده .
-
اوت
لغتنامه دهخدا
اوت . (فرانسوی ، اِ) نام ماه هشتم فرانسه میان ژوئیه و سپتامبر. اول آن تقریباً مطابق است با 14 مردادماه جلالی و دهم اسد، سی ویک روز است . (یادداشت مؤلف ). نام ماه هشتم از سال فرنگیان . (ناظم الاطباء).
-
August, août (fr.)
اوت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] هشتمین ماه سال میلادی، بعد از ژوئیه و قبل از سپتامبر
-
اوت
دیکشنری فارسی به عربی
اغسطس/آب
-
واژههای مشابه
-
اُوِّتْ یا اُوْت
لهجه و گویش گنابادی
ouwet or ouwt در گویش گنابادی یعنی آبت ، آب ، منی ، حقابه
-
تایم اوت
فرهنگ فارسی معین
(یْ اُ تْ) [ انگ . ] (اِ.) توقف بازی یا مسابقه برای مدتی کوتاه با اعلام داور و درخواست مربی به منظور تذکر نکات فنی به بازیکنان ، درنگ . (فره ).
-
ناک اوت
فرهنگ فارسی معین
(اُ) [ انگ . ] (ص .) حالت بوکسوری که در اثر اصابت مشت های حریف به زمین افتد و داور از یک تا ده می شمارد که او برخیزد و او نمی تواند.
-
ناک اوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [انگلیسی: knock-out] (ورزش) nāk[']o[w]t در بوکس، حالتی که ورزشکار در اثر ضربات حریف به زمین افتاده و قادر به ادامۀ بازی نباشد.
-
لَمْ أُوتَ
فرهنگ واژگان قرآن
هرگز به من داده نشده بود
-
هم اوت
واژهنامه آزاد
هم او تو را... خودش تو را...