کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اوب
/'o[w]b/
معنی
۱. بازگشتن؛ بازآمدن؛ بازگشت.
۲. از سفر برگشتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اَوب] [قدیمی] 'o[w]b ۱. بازگشتن؛ بازآمدن؛ بازگشت.۲. از سفر برگشتن.
-
اوب
فرهنگ فارسی معین
(اُ یا اَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بازگشتن ، باز آمدن . 2 - (اِمص .) بازگشت .
-
اوب
لغتنامه دهخدا
اوب . (ع اِ) سوی و جهت و این لغتی است در اوب بفتح همزه . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به اوب شود.
-
اوب
لغتنامه دهخدا
اوب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ آئب . رجوع به آئب شود. || ابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || باد.(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سرعت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).- امثال : الاوب اوب نعامة ؛ این مثل برای کسی زنند که در کاری...
-
اوب
لغتنامه دهخدا
اوب . [ اَ وَ ] (ع مص ) خشمگین گردیدن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
WBT
آوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← آموزش وببنیاد
-
بارسور اوب
لغتنامه دهخدا
بارسور اوب . (اِخ ) (یعنی بار واقع بر کنار اوب ) نام قصبه ٔ مرکز ناحیه ٔ اوب کشور فرانسه که بر نهر اوب واقع شده و در 53 هزارگزی مشرق شهر ترویس قرار دارد و در اطرافش شراب سفید بسیار خوب تهیه میکنند، و زمانی کنت نشین بوده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج...
-
جستوجو در متن
-
Ob
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اوب
-
Bay of Ob
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلیج اوب
-
Gulf of Ob
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلیج اوب
-
web-based training, Internet-based training
آموزش وببنیاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] آموزشی که در آن محتوای آموزشی ازطریق وب به یادگیرنده تحویل میشود اختـ . آوب WBT
-
ژامن
لغتنامه دهخدا
ژامن . [م َ ] (اِخ ) آمادیس . نام شاعر فرانسوی ، متولد به شاورس (اوب ) شاگرد گزیده ٔ رونسار (1538-1585 م .).
-
اروب
لغتنامه دهخدا
اروب . [ ] (اِخ ) یکی از صور نام یکی از اجداد جودرز (گودرز) بقول طبری ، و صور دیگر آن ،اورب ، اورث اوب ، اوث است . (تاریخ سیستان ص 35 ح ).