کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اوانی
/'avāni/
معنی
= انا
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ آنیَة، جمعالجمعِ اِناء] [قدیمی] 'avāni = انا
-
اوانی
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ آنیه ؛ ججِ اناء؛ آوندها، آبخورها.
-
اوانی
لغتنامه دهخدا
اوانی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ آنیه ، و آنیه ج ِ اِناء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ظروف و آوندها. (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) : مرا شاد کردی و آباد کردی سرای من از فرش و مال و اوانی . فرخی .بر مفرش پیروزه بشب شاه حلب رااز سوده و پاکیزه...
-
اوانی
لغتنامه دهخدا
اوانی . [ اَ نی ی ](ص نسبی ) منسوب است به اوانا که قریه ای است در ده فرسنگی بغداد. (الانساب سمعانی ). رجوع به اوانا شود.
-
اوانی
واژهنامه آزاد
ظرف ها، آوندها.
-
واژههای همآوا
-
عوانی
لغتنامه دهخدا
عوانی . [ ع َ ] (حامص ) ستمگری و جباری و سختگیری و زجر کردن : خشم شاه عشق بر جانش نشست بر عوانی و سیه روئیش بست . مولوی .مرد از آن گفته پشیمان شد چنان کز عوانی ساعت مردن عوان . مولوی .رجوع به عوان شود. || پاسبانی : همی کشد ز پس خویشت این جهان که بجوی...
-
عوانی
لغتنامه دهخدا
عوانی . [ ع َ ] (ع اِ) عَوان . ج ِ عانی . (منتهی الارب ). رجوع به عانی شود. || ج ِ عانیة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عانیة و عوان شود. عوانی ؛ زنان ، بدانجهت که چون شوی بر ایشان ظلم کندکسی به فریاد آنها نرسد. (منتهی الار...
-
جستوجو در متن
-
پاردان
لغتنامه دهخدا
پاردان . (اِ مرکب ) جوال . || تُنگ و اوانی شراب . || شراب . (تتمه ٔ برهان ).
-
ناب
لغتنامه دهخدا
ناب . (اِخ ) (نهر...) نام جوئی به بغداد. نهر ناب جوئی است نزدیک اوانی در بغداد. (منتهی الارب ). نهر ناب فی نواحی دجیل قرب اوانی مقصوراً به بغداد. (تاج العروس ).
-
سوفال
لغتنامه دهخدا
سوفال . (اِ) سوفار است که ظروفی و اوانی گلی و سوراخ و دهان تیر باشد. (برهان ). رجوع به سوفار شود.
-
صینیة
لغتنامه دهخدا
صینیة. [ نی ی َ ] (ص نسبی ) اوانی صینیة؛ ظروف چینی است . ج ، صوانی . (از منتهی الارب ).
-
پاک فن
لغتنامه دهخدا
پاک فن . [ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) ترکیبی سیم فام از مِس و نیکل و روی که به چین از آن اوانی و ظروف کنند.
-
خنیره
لغتنامه دهخدا
خنیره . [ خ َ رَ ] (اِ) جنسی از اوانی که اکثر گلشکر و آچار در آن دارند. (از شرفنامه ٔ منیری ).