کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهوازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهوازی
لغتنامه دهخدا
اهوازی . [ اَهَْ ] (اِخ ) حکیم هبةاﷲبن حسین مکنی به ابوالقاسم که او را اصفهانی نیز گویند از پزشکان ایرانی و صاحب تألیفاتی در طب و ادویه است . وی به سال پانصدوپنجاه واند درگذشته است . (دایرةالمعارف فارسی ).
-
اهوازی
لغتنامه دهخدا
اهوازی . [ اَهَْ ] (ص نسبی ) نسبت است به اهواز. از مردم اهواز. اهل اهواز. (فرهنگ فارسی معین ). || نسبت است به اهواز که آنرا سوق الاهواز گویند و شهری آبادان بوده و در عصر سمعانی قسمت بیشترآن مخروبه بوده است . (از لباب الانساب ) : نازت بطریق علم دین با...
-
واژههای مشابه
-
علی اهوازی
لغتنامه دهخدا
علی اهوازی . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن محمداهوازی نحوی . مکنّی به ابوالحسن . وی ادیب بود و یاقوت حموی گوید که کتابی از او درباره ٔ علل عروض دیده است . رجوع به معجم الادباء، چ مارگلیوث ج 5 ص 409 شود.
-
علی اهوازی
لغتنامه دهخدا
علی اهوازی . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن مهزیار اهوازی دورقی شیعی ، مکنّی به ابوالحسن . وی فقیه و مفسر بود و در سال 229 هَ . ق . در قید حیات بوده است . او راست : 1 - الانبیاء. 2 - الزهد. 3 - المکاسب . 4 - الملاحم . (از معجم المؤلفین ج 7 ص 247). صاحب م...
-
یزید اهوازی
لغتنامه دهخدا
یزید اهوازی . [ ی َ دِ اَهَْ ] (اِخ ) مؤسس فرقه ٔ یزیدیه . رجوع به یزید (ابن انیسة) شود.
-
دره اهوازی
لغتنامه دهخدا
دره اهوازی . [ دَرْ رَ اَ هَْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودزرد بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقع در 17هزارگزی باختر باغ ملک و یکهزارگزی جنوب راه اتومبیل رو باغ ملک به هفتگل . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
عمر اهوازی
لغتنامه دهخدا
عمر اهوازی .[ ع ُ م َ رِ اَهَْ ] (اِخ ) از سفیران امام قائم (ع ) بوده است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 110 شود.
-
مجوسی اهوازی
لغتنامه دهخدا
مجوسی اهوازی . [ م َ ی ِ اَهَْ ] (اِخ ) رجوع به ابن المجوس و علی مجوسی شود.
-
بدر اهوازی
لغتنامه دهخدا
بدر اهوازی . [ ب َ رِ اَ ] (اِخ ) از شاعران و نویسندگان بوده است ، عطار در گل و هرمز گوید:که من از بدر اهوازی هم امروزبدست آورده ام نثری دل افروز.و همین نثر پایه ٔ کتاب گل و هرمز عطار است . (یادداشت مؤلف ). و اهوازی که ناصرخسرو در ابیات زیر یاد می ک...
-
حسن اهوازی
لغتنامه دهخدا
حسن اهوازی . [ ح َ س َ ن ِ اَ ] (اِخ ) ابن علی بن ابراهیم بن یزداد، مکنی به ابوعلی مقری شامی (362 - 446هَ . ق .). او راست : «الاقناع » در قرائت و نه کتاب دیگر او نیز در هدیةالعارفین (ج 1 ص 275) یاد شده است .
-
حسین اهوازی
لغتنامه دهخدا
حسین اهوازی . [ ح ُ س َ ن ِاَه ْ ] (اِخ ) ابن سعیدبن حمادبن سعیدبن مهران اهوازی کوفی فقیه شیعی که در 300 هَ . ق . 1930/ م . میزیسته است و مؤلفاتی در فقه و اخبار شیعی دارد که در عداد اصول چهارگانه بشمار است . (ابن الندیم 221) (فهرست طوسی 58) (تنقیح ا...
-
جستوجو در متن
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ](اِخ ) ابن سعید اهوازی . رجوع به حسین اهوازی شود.
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُس َ ] (اِخ ) ابن اهوازی . رجوع به حسین اهوازی شود.