کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهواء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اهواء
معنی
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ هواء؛ آرزوها، میل ها.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهواء
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ هواء؛ آرزوها، میل ها.
-
اهواء
لغتنامه دهخدا
اهواء. [ اَهَْ ] (ع اِ) ج ِ هوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مجمل اللغة). کامها. (مهذب الاسماء). آرزوهای نفس . (از آنندراج ). خواهشها و آرزوهای نفس . (منتخب از غیاث اللغات ): میول و اهواء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : هیبت و شوکت ایشان به آبادانی ...
-
اهواء
لغتنامه دهخدا
اهواء. [ اِهَْ ] (ع مص )انداختن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (مصادر زوزنی ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). || آهنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). قصد کردن . (آنندراج )(المصادر زوزنی ). || افتادن چیزی . || فرود آوردن دم شمشیر را بر کسی . || در...
-
واژههای مشابه
-
أَهْوَاءَ
فرهنگ واژگان قرآن
هوسها
-
اهل اهواء
لغتنامه دهخدا
اهل اهواء. [ اَ ل ِ اَهَْ ] (اِخ ) اهل قبله را گویند که در عقیده با اهل سنت مخالف باشند. و آنان عبارتند از: جبریه ، قدریه ، روافض ، خوارج ، معطله ، مشبهه . و هر یک از گروه مزبور بر دوازده گروه تقسیم شده اند که مجموع آنها هفتاد و دو گروه شوند. (از کشا...
-
واژههای همآوا
-
أَهْوَاءَ
فرهنگ واژگان قرآن
هوسها
-
جستوجو در متن
-
هوی
فرهنگ فارسی معین
(هَ وا) [ ع . ] (اِ.) 1 - میل ، خواهش . 2 - عشق . ج . اهواء.
-
دجم
لغتنامه دهخدا
دجم . [ دُ ج َ ] (ع اِ) ج ِ دُجمة: دجم العشق ؛ غمزات عشق و تاریکیهای آن .گویند: انه لفی دجم العشق و اهواء. (منتهی الارب ).
-
آرزوها
لغتنامه دهخدا
آرزوها. [ رِ ] (اِ) ج ِ آرزو. مُنی ̍. آمال . اطماع . اَمانی . اشواق . شهوات . اهواء. حاجات : امّا بمروت و حرّیت آن لایقتر که مرا بدین آرزوها برسانی . (کلیله و دمنه ).
-
کروب
لغتنامه دهخدا
کروب . [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کرب ، بمعنی اندوه دم گیر. (آنندراج ). ج ِ کَرب . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) : و جز اجتماع احزان و کروب و تفرق اهواء قلوب لشکری مرتب نشد. (جهانگشای جوینی ). رجوع به کرب شود.
-
عمیة
لغتنامه دهخدا
عمیة. [ ع ِم ْ می ی َ / ع ُم ْ می ی َ ] (ع اِمص ) بزرگ منشی یا گمراهی مثل جنگ تعصب و اهواء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کبر و بزرگ منشی . و گمراهی مانند جنگ تعصب . (ناظم الاطباء). تکبر یا گمراهی . (از اقرب الموارد).
-
آرزومندی
لغتنامه دهخدا
آرزومندی . [ رِ م َ ] (حامص مرکب ) شوق . اشتیاق . پویه . تعطش . بَهْش . التیاع . توق . صبابت : سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی ندا آمد که واثق شو بالطاف خداوندی . حافظ.ورای حد تقریر است شرح آرزومندی . حافظ.حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتدهمانا ب...