کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهم متر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اهم متر
/'ohmmetr/
معنی
دستگاهی که برای اندازه گرفتن مقاومت الکتریکی یک جسم رسانا؛ اهمسنج.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهم متر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ohmmètre] (فیزیک) 'ohmmetr دستگاهی که برای اندازه گرفتن مقاومت الکتریکی یک جسم رسانا؛ اهمسنج.
-
واژههای مشابه
-
أَهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آيا آنها
-
اَهُمْ
لهجه و گویش گنابادی
ahom در گویش گنابادی یعنی هستم ، مانده ام
-
acoustic ohm
اهم آکوستیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] یکای اندازهگیری مقاومت ظاهری آکوستیکی براساس قانون اهم
-
اهم ّخبرها
دیکشنری فارسی به عربی
أَبرَزُ الأَنباءِ
-
سبحاف اهم (صدایی که برای صاف کردن سینه دراورند)
دیکشنری فارسی به عربی
حاشية
-
جستوجو در متن
-
ombrometer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اهم متر
-
برق
لغتنامه دهخدا
برق . [ ب َ ] (ع اِ) ابرنجک . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ). روشنیی که آنرا بفارسی درخش گویند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آتشک . (برهان ). آتشه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آذرخش . آذرگشسب . برخ . بخنوه . (ناظم الاطباء). آذرخش . (منتهی الارب ). ارتجک . بومه ....