کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهل تمیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اهل تمیز
معنی
( ~ِ تَ) [ ع . ] (اِمر.) هوشیاران ، دانشمندان .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
discerning, sapient
-
جستوجوی دقیق
-
اهل تمیز
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ تَ) [ ع . ] (اِمر.) هوشیاران ، دانشمندان .
-
اهل تمیز
لغتنامه دهخدا
اهل تمیز. [ اَ ل ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مُمَیِّز. باهوش . باخرد. هوشمند : تفاوت میان ملاحظت دوستان و نظرت دشمنان ظاهرست و پوشانیدن آن بر اهل تمیز متعذر. (کلیله و دمنه ).یکی از بزرگان اهل تمیزحکایت کند ز ابن عبدالعزیز. سعدی .و رجوع به اهل و ...
-
واژههای مشابه
-
آهل
فرهنگ واژههای سره
جای باش، رام، زن دار
-
أُهِلَّ
فرهنگ واژگان قرآن
ذبح شده
-
آهل
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (ص .) مردی که زن و فرزند داشته باشد.
-
آهل
لغتنامه دهخدا
آهل . [ هَِ ] (ع ص ) آنکه او را زن باشد. || بامردم . باسکنه . آبادان . آبادان بمردم . پرمردم . باکسان . || آبادکننده . (مقدمةالادب زمخشری ).
-
أَهْلِ
فرهنگ واژگان قرآن
اهل-خانواده (خواص آدمي از زن و فرزند و عيال است .کلمه اهل به معناي آن کسي است که : يک خانه ، او و مثل او را در خود جمع ميکند و يا خويشاوندي و يا دين آنان را جمع مينمايد ، پس اهل خانه و اهل دين و اهل بيت ، به معناي کساني است که يک خانه و يک دين و يک د...
-
اهل مطالعه
فرهنگ واژههای سره
خوانندگان
-
اهل اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (تصوف) 'ahlollāh بندگان خوب خدا؛ مردان خدا؛ مردم پارسا و پرهیزکار.
-
اهل بخیه
فرهنگ فارسی معین
(اَ لِ بَ یِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - اهل فن . 2 - رازدار.
-
اهل کتاب
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ کِ) [ ع . ] (اِمر) پیروان مذاهبی که دارای کتاب هستند و عبارتند از:مسلمانان ، یهودیان ، زرتشتیان و مسیحیان .
-
اهل الذمه
فرهنگ فارسی معین
(اَ لُ ذِ مِّ) (اِمر.) اهل کتاب ، از یهود و نصارا و زردشتیان که جزیه پردازند و در پناه مسلمانان باشند.
-
اهل اهواء
لغتنامه دهخدا
اهل اهواء. [ اَ ل ِ اَهَْ ] (اِخ ) اهل قبله را گویند که در عقیده با اهل سنت مخالف باشند. و آنان عبارتند از: جبریه ، قدریه ، روافض ، خوارج ، معطله ، مشبهه . و هر یک از گروه مزبور بر دوازده گروه تقسیم شده اند که مجموع آنها هفتاد و دو گروه شوند. (از کشا...
-
اهل باطن
لغتنامه دهخدا
اهل باطن . [ اَ ل ِ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صاحب دل . (آنندراج ). مقابل اهل ظاهر و صورت . آنانکه بتأویل قرآن استناد کنند. اهل تأویل . و رجوع به جامعالحکمتین ص 297 و فهرست آن شود.