کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهلم
لغتنامه دهخدا
اهلم . [ اَ ل ُ ] (اِخ ) شهری است به طبرستان . (از منتهی الارب ). شهرکی است درساحل دریای آبسکون از نواحی طبرستان . و ابراهیم بن احمد اهلمی که از روات است منسوب بدانجاست . (معجم البلدان ). و رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو و فهرست آن شود.
-
واژههای همآوا
-
احلم
لغتنامه دهخدا
احلم . [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) حلیم تر. بردبارتر.- امثال : اَحلم ُ من الاحنف بن قیس . (المزهر جزء 1 ص 298).احلم من فرخ عقاب .
-
احلم
لغتنامه دهخدا
احلم . [ اَ ل ُ ] (اِخ ) از اعلام است ، و از جمله احلم بن عُبید بخاری . محدث است .
-
جستوجو در متن
-
akhlame
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهلم
-
أَهْلِي
فرهنگ واژگان قرآن
اهلم -خانواده ام
-
کنس پا
لغتنامه دهخدا
کنس پا. [ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان اهلم رستاق است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 155 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
لم
لغتنامه دهخدا
لم . [ ل َ ] (پسوند) مزید مؤخر امکنه : استالم . بالالم . سیاه لم . تلم . دیولی لم . زلم . اعلم (اَلم ).اهلم . || آنجا که چیزی بدانجا فراوان است : یَلم لم ؛ یعنی آنجا که یلم بسیار روید. چمازلم ؛ آنجا که چماز بسیار بود. لمالم . و رجوع به لمالم شود.
-
عین الهم
لغتنامه دهخدا
عین الهم . [ ع َ نُل ْ هََ م م ] (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است ، و آن بندرگاه آمل بود که رودخانه ٔ هراز در آنجا به دریای خزر وارد میشود. نام آن را معمولاً «اهلم »نوشته اند. این بندر از جهت وسعت اهمیتی نداشت ، و سادات آنجا از بازماندگان فخرالدین بن قوام الد...
-
تجکنار
لغتنامه دهخدا
تجکنار. [ ت َ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان اهلم رستان بخش مرکزی شهرستان آمل است که در نوزده هزارگزی شمال باختری آمل و پنج هزارگزی جنوب شوسه ٔ کناره قرار دارد. دشتی است معتدل و مرطوب و 110 تن سکنه دارد. آب آن از نهر لکونی هراز و فاضل آب بونده است محصول ...
-
تمیشه
لغتنامه دهخدا
تمیشه . [ ت َم ْ می ش ِ ] (اِخ ) نام شهر و مدینه ای باشد و نام بیشه ای است در نواحی آمل که در میان آملیان به شیمای بیشه شهرت دارد. (برهان ). (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا)(آنندراج ). شهری است در ایران زمین . (شرفنامه ٔ منیری ). آنچه از ...
-
رستاق
لغتنامه دهخدا
رستاق . [ رُ ] (معرب ، اِ) رَستاق . روستا و ده و قریه . (ناظم الاطباء). روستا. ج ، رَساتیق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). روستا. (دهار). معرب روستاک . ده . دیه . روستا. (فرهنگ فارسی معین ). روستا. سواد. رُزْداق . رُسْداق . روستاق . (یادداشت مؤلف ). مع...
-
رود
لغتنامه دهخدا
رود. (پسوند) جزء ترکیبی برخی از ترکیبات بمعانی مختلف رود است ، نظیر: اچه رود. ارده رود. ازرود. ازن رود. اسپه رود. استانک رود. اسفی رود. الم رود. الیشررود. امیررود. اندرود. انگرود. اهلم رود. اودروه رود. اوزرود. اوشیان رود. بریشرود. بزرود. پی بورود. پا...
-
کبیر
لغتنامه دهخدا
کبیر. [ ک َ ] (ع ص ) بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان القرآن جرجانی ص 81). بزرگ و کلان . (ناظم الاطباء). کبیرة مؤنث آن است . ج ، کِبار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و کُبَراء. (اقرب الموارد). و مَکبوراء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) : چون ...