کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهرم(دیلم) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
brake rigging
اهرمبندی ترمز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاهی که توان ایجادشده در استوانک ترمز را افزایش میدهد و آن را بهطور یکنواخت به لنت یا کفشک ترمز منتقل میکند
-
axle brake rigging
اهرمبندی محوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بخشی از اهرمبندی واگنهای باری که در محدودۀ چرخ ـ محورها نصب شده است
-
centre brake rigging
اهرمبندی مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بخشی از اهرمبندی که در ناحیۀ استوانک ترمز سامانههای ترمزگیری ساده قرار دارد؛ این سامانهها دارای یک استوانک ترمز در مرکز خطنورد هستند
-
اهرم جعبه ماکو
دیکشنری فارسی به عربی
حافظة الاوراق
-
تبدیل به اهرم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عتلة
-
شیوه بکار بردن اهرم
دیکشنری فارسی به عربی
قوت الرفع
-
جستوجو در متن
-
crowbar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لنگ، دیلم، اهرم
-
lever
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اهرم، بازو، دسته، دیلم، شاهین، میله اهرم، اهرم کردن، بااهرم بلند کردن، تبدیل به اهرم کردن
-
gavelock
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گابلوک، نیزه، زوبین، اهرم اهنی، دیلم
-
levers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اهرم ها، اهرم، بازو، دسته، دیلم، شاهین، میله اهرم، اهرم کردن، بااهرم بلند کردن، تبدیل به اهرم کردن
-
pries
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پره ها، کنجکاوی، فضولی، اهرم، دیلم، فضول، فضولانه نگاه کردن، بادقت نگاه کردن، کاوش کردن، با دیلم یا اهرم بلند کردن، سر و گوش آب دادن
-
pry
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرزنده، کنجکاوی، فضولی، اهرم، دیلم، فضول، فضولانه نگاه کردن، بادقت نگاه کردن، کاوش کردن، با دیلم یا اهرم بلند کردن، سر و گوش آب دادن
-
crows
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلاغ ها، کلاغ، زاغ، اهرم، دیلم، بانگ خروس، غراب، بانگ زدن
-
crow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلاغ، زاغ، اهرم، دیلم، بانگ خروس، غراب، بانگ زدن
-
دیلم
لغتنامه دهخدا
دیلم . [ دَ ل َ ] (اِ)آهنی بقطر معلوم و درازی حدود یک گز یا کمی بیشتر که بدان دیوار و زمین و کوه سوراخ کنند و سنگ سنبند. (یادداشت دهخدا). میتین . طیل . اهرم . پشنگ . بارخیز.