کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهتکاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهتکاع
لغتنامه دهخدا
اهتکاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ناشکیبایی نمودن . || فروتنی کردن . || بازداشتن . || بند کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
احتکاء
لغتنامه دهخدا
احتکاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استوار شدن . (منتهی الارب ). || احتکاء عقده ؛ گره بستن . گره زدن . بستن گره را. || سمعت الاحادیث فمااحتکی فی صدری منها شی ٌٔ؛ یعنی نخلید در دل من . بدل من نچسبید. در من اثری نکرد.
-
جستوجو در متن
-
ناشکیبائی کردن
لغتنامه دهخدا
ناشکیبائی کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جزع . (دهار) (ترجمان القرآن ). جزوع . اهتکاع . (منتهی الارب ). بی قراری نمودن . بی تابی کردن .
-
مهتکع
لغتنامه دهخدا
مهتکع. [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص )فروتنی نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). مطیع و خوار و رام . (ناظم الاطباء). و رجوع به اهتکاع شود.