کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهتمام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اهتمام
/'ehtemām/
معنی
۱. همت گماشتن بر امری؛ کوشش کردن در کاری.
۲. کوشش فراوان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تقلا، تکاپو، تلاش، جدیت، جهد، سعی، کوشش، مجاهدت، مساعی
۲. تیمارداری، دلبستگی، غمخواری، همتگماری
برابر فارسی
پشتکار، کوشش
فعل
بن گذشته: اهتمام کرد
بن حال: اهتمام کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهتمام
واژگان مترادف و متضاد
۱. تقلا، تکاپو، تلاش، جدیت، جهد، سعی، کوشش، مجاهدت، مساعی ۲. تیمارداری، دلبستگی، غمخواری، همتگماری
-
اهتمام
فرهنگ واژههای سره
پشتکار، کوشش
-
اهتمام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehtemām ۱. همت گماشتن بر امری؛ کوشش کردن در کاری.۲. کوشش فراوان.
-
اهتمام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - توجه کردن . 2 - کوشش کردن . 3 - تیمار داشت .4 - کوشش ، ج . اهتمامات .
-
اهتمام
لغتنامه دهخدا
اهتمام . [اِ ت ِ ] (ع مص ) اندوه مند شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اندوهگین شدن . (تاج المصادر بیهقی ). اندوه خوردن . (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف ص 2). || غمخوارگی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). تیمار د...
-
اهتمام
دیکشنری عربی به فارسی
هايهوي , سروصدا , نق نق زدن , اشوب , نزاع , هايهو کردن , ايراد گرفتن , خرده گيري کردن , اعتراض کردن , بهره , تنزيل , سود , مصلحت , دلبستگي , علا قهعلا قمند کردن , ذينفع کردن , بر سر ميل اوردن
-
اهتمام
واژهنامه آزاد
کوشش، سعی، جهد، کوشش فراوان.
-
واژههای مشابه
-
اهتمام بندی
لغتنامه دهخدا
اهتمام بندی . [ اِت ِ ب َ ] (اِ) در محاورات مردم هند حسابی که تعیین میکنند اسامی زمین دارها را در ولایت . (ناظم الاطباء).
-
اهتمام داشتن
لغتنامه دهخدا
اهتمام داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) سعی داشتن . کوشش داشتن . همت برگماشتن . (ناظم الاطباء).
-
اهتمام کردن
لغتنامه دهخدا
اهتمام کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سعی کردن . کوشش نمودن . توجه کردن . سرکاری نمودن . تدبیرکردن . نگهبانی کردن . غمخوارگی کردن . (ناظم الاطباء). ایستادگی کردن . اعتناء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).- اهتمام کردن در کار کسی ؛ تیمارگین شدن به کار...
-
اهتمام ورزیدن
لغتنامه دهخدا
اهتمام ورزیدن . [ اِ ت ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) اهتمام کردن . کوشیدن . سعی نمودن .
-
اهتمام نمودن
لغتنامه دهخدا
اهتمام نمودن . [ اِ ت ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) اهتمام کردن . سعی کردن . کوشش بکار بردن : بکوی عشق منه بی دلیل راه قدم که من بخویش نمودم صد اهتمام و نشد.حافظ.
-
اهتمام ورزید
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَ بِعَينِ الإعتبارِ
-
اهتمام او را برانگیخت
دیکشنری فارسی به عربی
اِجْتَذَبَ اهتامَه