کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اهبت
/'ohbat/
معنی
۱. آنچه از وسایل سفر تهیه کنند؛ لوازم زندگانی.
۲. سازوبرگ جنگ.
۳. سازوسامان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اهبة] [قدیمی] 'ohbat ۱. آنچه از وسایل سفر تهیه کنند؛ لوازم زندگانی.۲. سازوبرگ جنگ.۳. سازوسامان.
-
اهبت
فرهنگ فارسی معین
(اُ بَ) [ ع . اهبة ] (اِ.) 1 - ساز و برگ . 2 - آمادگی برای سفر و غیر آن .
-
اهبت
لغتنامه دهخدا
اهبت . [ اُ ب َ ] (ع اِ) اهبة. ساز و یراق . (از منتخب بنقل غیاث اللغات ). عدت . عدة. ساز. سامان . ساختگی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ساز و ساختگی کار. (ناظم الاطباء). اُهب . (ناظم الاطباء). تهیؤ : و امیر شهاب الدوله مسعود... با اهبتی و عدتی ... (تا...
-
واژههای همآوا
-
أَحْبَطَ
فرهنگ واژگان قرآن
حبط ونابود کرد(حبط به معني باطل شدن وبي تأثير شدن عمل است به قولي اصلش از حَبَط به معني پرخوري حيوان است به نحوي که موجب آزارياهلاکش شود)
-
اهبة
لغتنامه دهخدا
اهبة. [ اُ ب َ ] (ع اِ)ساز و ساختگی کار. ج ، اُهَب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اهبت . و رجوع به اهب و اهبت شود.
-
جستوجو در متن
-
اهبة
لغتنامه دهخدا
اهبة. [ اُ ب َ ] (ع اِ)ساز و ساختگی کار. ج ، اُهَب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اهبت . و رجوع به اهب و اهبت شود.
-
ساز لشکر
لغتنامه دهخدا
ساز لشکر. [ زِ ل َ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تجهیزات لشکر. اهبت . عُدّت . رجوع به ساز شود.
-
اهبتی
لغتنامه دهخدا
اهبتی . [ اُ ب َ ] (ع اِ) ساز و یراق و این لفظ در حقیقت اهبت است بدون یای تحتانی ساز و یراق . چون در انشاء به یاء واقع شده است لهذا در اینجا برعایت بعضی کسان بیاء نوشت . ظاهراً بودن بیاء غلط کاتبان است که بجای کسره ٔ موصوف ، یاء نوشته است یا آنکه برا...
-
ساز و عدت
لغتنامه دهخدا
ساز و عدت . [ زُ ع ُدْ دَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و برگ . برگ و ساز. ساز و اهبت : و کیخسرو و لشکر او با ساز و عدت تمام روی بدیشان نهادند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی چ اروپا ص 4). خدمات پسندیده کرده و بمال و ساز و عدت مدد داده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ...
-
مراکب
لغتنامه دهخدا
مراکب . [ م َ ک ِ] (ع اِ) آن چیزها که بر آنها سوار شوند. (غیاث اللغات ). مَرْکَب . (منتهی الارب ). حیوان یا وسائلی که بر آنها سوار شوند و طی طریق کنند، اعم از اسب یا کشتی .رجوع به مرکب شود : بفرموده تا به وجه اعظام و احترام با ساز و عدت و آلت و اهبت ...
-
ملایک سپاه
لغتنامه دهخدا
ملایک سپاه . [ م َ ی ِ س ِ ] (ص مرکب ) که سپاه از ملایک دارد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه لشکر از فرشتگان داشته باشد : ذات اعظم خدایگانی که در اهبت جهان گشایی و ابهت فلک فرسایی ، تاج بخش جباران و باج ستان جهانداران است ، جمشیدوار بر سریر سعا...
-
صعلوک
لغتنامه دهخدا
صعلوک . [ ص ُ ] (ع ص ، اِ) درویش . ج ، صعالیک . (منتهی الارب ). فقیر و درویش . (غیاث اللغات ). درویش . (مهذب الاسماء) : ولا لی اَخ یحکم بین الغنی و الصعلوک . (سندبادنامه ٔ عربی ). و اشترک فیها الغنی و الصعلوک . (رحله ٔ ابن جبیر). || دزد. (مهذب الاسما...
-
احتشاد
لغتنامه دهخدا
احتشاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تحاشد. گرد آمدن . (تاج المصادر) (زوزنی ) (منتهی الارب ). جمع آمدن . مجتمع شدن برای امری واحد. || فی الفور حاضر آمدن بر آواز. اجابت بسرعت . || استعداد و جمع لشکر. آماده و مهیا کردن : چند روز مهلت خواست که با غزنه رود و به اح...