کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اهالی
/'ahāli/
معنی
۱. = اهل
۲. مردم؛ مردمان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اهل، ساکنان، شهروندان، کسان، مردمان
برابر فارسی
باشندگان، مردمان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهالی
واژگان مترادف و متضاد
اهل، ساکنان، شهروندان، کسان، مردمان
-
اهالی
فرهنگ واژههای سره
باشندگان، مردمان
-
اهالی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اهل] 'ahāli ۱. = اهل۲. مردم؛ مردمان.
-
اهالی
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ اهل ؛ ساکنان ، مردمان ، کسان .
-
اهالی
لغتنامه دهخدا
اهالی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اهل بر خلاف قیاس است ، اعیان و اشراف . (از شرح نصاب و کنز بنقل غیاث اللغات ) (آنندراج ). ج ِ اَهل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به اهل شود. || مأخوذ از تازی ، کسانی که در جایی مسکن دارند و متوطن درآنجا می باشند و مر...
-
واژههای مشابه
-
اهالی بوشهر
فرهنگ واژههای سره
مردمان بوشهر
-
اهالی شهر
فرهنگ واژههای سره
شهروندان
-
اهالی شهر
دیکشنری فارسی به عربی
سکان المدينة
-
سرشماری اهالی (سکنه)
دیکشنری فارسی به عربی
أحصاءُ السُّکّانِ
-
وابسته به اهالی شمال افریقا
دیکشنری فارسی به عربی
مغاربي
-
جستوجو در متن
-
هاتفی
لغتنامه دهخدا
هاتفی . (اِخ ) 1- از اهالی اَدِرنه 2- از اهالی انگوریه (آنقره ) 3- از اهالی نیکده . 4- از اهالی بروسه . هر چهار تن از شعرای قرن ده و دوازده هجری عثمانی میباشند. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
شهروند
واژگان مترادف و متضاد
اهالی، اهل، تبعه
-
townspeople
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شهروندان، اهالی شهر، شهری