کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ان اﷲ معالصابرین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ان اﷲ معالصابرین
لغتنامه دهخدا
ان اﷲ معالصابرین . [ اِن ْ ن َل ْ لا هََ م َ عَص ْ صا ب ِ ] (عربی ، جمله ) قسمتی از آیه ٔ 153 سوره ٔ بقره (2) و آیه ٔ 46 سوره ٔ انفال (8). مأموم چون دیرترک بوضو مشغول [ شود ] با آواز بلند این آیت گویند تا امام بنماز ایستاده دیر برکوع رود و مأموم در...
-
واژههای مشابه
-
آن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ثانیه، حین، دم، طرفهالعین، لحظه، لمحه، نفس، وقت ۲. حسن، نزاکت ۳. مال، متعلق
-
آن
فرهنگ واژههای سره
دم، هنگام
-
آن
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) 'ān برای اشاره به دور یا شخص غایب به کار میرود. Δ تنها در صورت همراه شدن با یک اسم نقش صفت را میپذیرد.
-
آن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آنات] 'ān لحظۀ کوتاه؛ اندکی از زمان؛ دَم.
-
آن
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) ān ۱. نشانۀ زمان: صبحگاهان.۲. نشانۀ زمان.۳. نشانۀ صفت: گریان.۴. نشانۀ جمع: زنان، زنوان، سالیان.
-
آن
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [قدیمی] 'āne تعلق و اختصاص چیزی به کسی را میرساند؛ مالِِ؛ متعلق به: ◻︎ سپهر ستاده زمین آنِ اوست / روان و خرد زیر فرمان اوست (فردوسی: ۳/۲۴۶).〈 از آنِ: = آنِ
-
shake 1
آن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بازۀ زمانی برابر با یکصدم میکروثانیه یا 8ـ10 ثانیه
-
آن
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) وقت ، هنگام ، زمان اندک . ج . آنات . ؛ در یک ~ در یک لحظه ، در یک دم .
-
آن
فرهنگ فارسی معین
چه (چِ)(ضم . حر.) 1 - چیزی که . 2 - هر چیز.
-
آن
فرهنگ فارسی معین
1 - پسوند دال بر زمان : بامدادان ، ناگاهان . 2 - پسوند دال بر مکان و موطن : گیلان ، یونان ، ایران ، دیلمان . 3 - پسوند حاصل مصدر است در آخر ریشة فعل : چادردران کردن ، راه جامه دران . 4 - پسوند دال بر کثرت و استمرار در آخر اسم فاعل (مرخم .): درم - ر...
-
آن
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) از مصطلحات صوفیانه است و آن نوعی حسن و زیبایی است که قابل درک اما توصیف ناپذیر است .
-
آن
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ضم .) ضمیر اشاره برای دور. مق این .
-
آن
لغتنامه دهخدا
آن . (حرف اضافه ) بنا بگفته ٔ صاحب مجمل التواریخ این کلمه در قدیم معنی «از» میداده است : بر سر حد پارس شهری بنا کرد به آن ایمدگواد نام کرد و آن است که اکنون ارغان خوانند و معنی چنان است ، که از ایمد بهتر است برسان جندیشاپور که گفتم . (مجمل التواریخ )...