کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگیز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حزن انگیز
فرهنگ واژههای سره
اندوه بار
-
حیرت انگیز
فرهنگ واژههای سره
شگفت انگیز
-
شه انگیز
لغتنامه دهخدا
شه انگیز. [ ش َه ْ اَ ] (نف مرکب ) شاه انگیز. انگیزنده ٔ شاه . || (اِمص مرکب ) بیرون راندن شاه است بوسیله ٔ رخ یا پیل یا مهره ٔ دیگر که به اصطلاح امروزی «کیش » میگویند. (خسرو و شیرین نظامی چ وحید ص 114) : به شطرنج خلاف این نطع خونریزبه هر خانه که شد ...
-
شوق انگیز
لغتنامه دهخدا
شوق انگیز. [ ش َ / شُو اَ ] (نف مرکب ) شوق انگیزنده . آنچه در انسان تولید شوق کند. اشتیاق آور. (فرهنگ فارسی معین ). مایه ٔ اشتیاق . که شوق را سبب گردد.
-
عبرت انگیز
لغتنامه دهخدا
عبرت انگیز. [ ع ِ رَ اَ ] (نف مرکب ) عبرت کده . عبرت آور. عبرت گیر. عبرت بین . عبرت پذیر.
-
غم انگیز
لغتنامه دهخدا
غم انگیز. [ غ َ اَ ] (نف مرکب ) آنکه غم انگیزد. غم آور. مُحزِن : حادثه ٔ غم انگیز. آواز غم انگیز : غم انگیز و سخت نظر می آمد. (سایه روشن صادق هدایت ص 10). || قسمی آواز: موسیقی غم انگیز.
-
فتنه انگیز
لغتنامه دهخدا
فتنه انگیز. [ ف ِ ن َ / ن ِ اَ ] (نف مرکب ) آنکه فتنه انگیزد. آنکه خلاف در میان دیگران اندازد. آشوبگر : مگو کز راه من چون فتنه برخیزچو برخیزم تو باشی فتنه انگیز. نظامی .دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز. (گلستان ).عالم از شور و شر عشق خبر هیچ ندا...
-
غضب انگیز
لغتنامه دهخدا
غضب انگیز. [ غ َ ض َ اَ ] (نف مرکب ) خشم آور. خشمگین کننده . آنکه به خشم آرد. رجوع به غضب شود.
-
وسوسه انگیز
لغتنامه دهخدا
وسوسه انگیز. [ وَس ْ وَ س َ / س ِ اَ ] (نف مرکب ) وسوسه انگیزنده . وسوسه انداز. (فرهنگ فارسی معین ): دختر با ادایی دلنشین و وسوسه انگیز گفت ... (فرهنگ فارسی معین ).
-
آتش انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ātaš[']angiz ۱. کسی که آتش روشن کند؛ آتشافروز.۲. (صفت) [مجاز] ویژگی کسی که سخنان تند و زننده بگوید که باعث خشم و غضب دیگران شود: ◻︎ آن دلشده زآن فسانه شد تیز / بگشاد دهان آتشانگیز (؟: لغتنامه: آتشانگیز).
-
اسب انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] 'asb[']angiz ۱. برانگیزانندۀ اسب؛ آنکه اسب را به حرکت وا میدارد.۲. (اسم) وسیلهای فلزی که هنگام سواری بر پاشنۀ چکمه میبندند و به پهلوی اسب میزنند تا تندتر حرکت کند؛ مهمیز.
-
اسف انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'asaf[']angiz اسفآور؛ اسفبار؛ آنچه باعث اندوه و افسوس میشود؛ دردناک.
-
هوس انگیز
لغتنامه دهخدا
هوس انگیز. [ هََ وَ اَ ] (نف مرکب ) آنچه یا آنکه در آدمی هوسی پدید آرد. موجب هوس . مشهی .
-
آشوب انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āšub[']angiz فتنهانگیز.
-
هراس انگیز
لغتنامه دهخدا
هراس انگیز. [ هََ اَ ] (نف مرکب ) ترساننده .ترس آور. ترسناک . هراسناک . (یادداشت به خط مؤلف ).