کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگیزنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انگیزنده
/'angizande/
معنی
۱. برانگیزنده؛ تحریککننده.
۲. وادارکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
intriguing
-
جستوجوی دقیق
-
انگیزنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'angizande ۱. برانگیزنده؛ تحریککننده.۲. وادارکننده.
-
انگیزنده
لغتنامه دهخدا
انگیزنده . [ اَ زَ دَ / دِ ] (نف از انگیزیدن ، انگیختن ) تحریک کننده . محرک .
-
انگیزنده
دیکشنری فارسی به عربی
مراقب
-
جستوجو در متن
-
نشاط انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] na(e)šāt[']angiz نشاطانگیزنده؛ آنچه سبب شادی و خوشحالی شود.
-
غرورانگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] qorur[']angiz آنچه غرور برانگیزد؛ آنچه کبر و نخوت بیاورد؛ غرورانگیزنده.
-
مطغی
لغتنامه دهخدا
مطغی . [ م ُ ] (ع ص )نافرمانی کننده و بر ستم انگیزنده . (ناظم الاطباء).
-
دشمنی انگیز
لغتنامه دهخدا
دشمنی انگیز. [ دُ م َ اَ ] (نف مرکب ) دشمنی انگیزنده . برانگیزنده ٔ دشمنی . خصومت انگیزنده : هر نفسی کآن غرض آمیز شددوستیی دشمنی انگیز شد.نظامی .
-
شب انگیز
لغتنامه دهخدا
شب انگیز. [ ش َ اَ ] (نف مرکب ) انگیزنده ٔ شب . || انگیزنده به شب . || (اِ مرکب ) بیخ درخت بزرالبنج است و برگ آن را شبی گویند و تخم آن را مَنک خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ).
-
فرحانگیز
فرهنگ نامها
(تلفظ: farahāngiz) (عربی ـ فارسی) بر انگیزندهی شادی ، شادی بخش ، مفرح .
-
نورانگیز
فرهنگ نامها
(تلفظ: nur angiz) (عربی ـ فارسی) (نور + انگیز = جزء پسین به معنی انگیزنده) نورانگیزنده ؛ (به مجاز) زیبا و تابان.
-
مهرانگیز
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr angiz) برانگیزانندهی محبت و دوستی ، انگیزندهی شوق و مهر .
-
اسب انگیز
فرهنگ فارسی معین
(اَ. اَ) 1 - (اِفا.) آن که اسب را برانگیزد، اسب انگیزنده . 2 - (اِمر.) مهمیز.
-
فاتن
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - فتنه انگیزنده . 2 - کسی که ارادة فجور با زنان کند. 3 - گمراه کننده . 4 - شیطان .
-
دردانگیز
لغتنامه دهخدا
دردانگیز. [ دَ اَ ] (نف مرکب ) دردانگیزنده . انگیزنده ٔ درد. || مهیج رحم و شفقت . رحم انگیز. (ناظم الاطباء).