کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگولک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انگولک کردن
دیکشنری
botch, bungle, fool, manipulate, mess, tamper
-
جستوجوی دقیق
-
انگولک کردن
لغتنامه دهخدا
انگولک کردن . [ اَ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، کاویدن به انگشتان . ور رفتن با چیزی با انگشت ، سودن پیوسته ٔ انگشتان بدو: دیگر چشمت را انگولک مکن تا خوب شود. (از یادداشتهای مؤلف ). و رجوع به انگلک و انگلک کردن و انگل و انگول شود.
-
انگولک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتکاکٌ
-
واژههای مشابه
-
را انگولک کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَکّ بـ
-
جستوجو در متن
-
وررفتن
لهجه و گویش تهرانی
انگولک کردن
-
وَر رفتن
لهجه و گویش تهرانی
انگولک کردن
-
چکلیدن
واژهنامه آزاد
چِکِلیدن، ور رفتن، دست دست زدن، گشتن، گردیدن، سیخ کردن، انگولک کردن.
-
اِحْتکاکٌ
دیکشنری عربی به فارسی
درگيري , اصطکاک , برخورد , مواجهه , رودررويي , معاشرت , تماس , ور رفتن , انگولک کردن , تحريک کردن
-
انگلک
لغتنامه دهخدا
انگلک . [ اَ گ ُ ل َ ] (اِ مصغر) مصغر انگل . اَنگُل ، انگشت کوچک . رجوع به انگل و انگولک کردن شود.
-
انگول
لغتنامه دهخدا
انگول .[ اَ ] (اِ) انگشت . و رجوع به انگل و انگولک و انگولک کردن شود. || حلقه ای که گوی گریبان و تکمه ٔ کلاه را از آن بگذرانند. || گوی گریبان و تکمه ٔ کلاه . (برهان قاطع). و رجوع به انگل شود.
-
وررفتن
لغتنامه دهخدا
وررفتن . [ وَرْ رَ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، کاویدن . کند و کاو کردن . || انگولک کردن . بازی کردن و دست زدن بسیار به چیزی . || دست به سر و کول کسی کشیدن . ملاعبه کردن . (فرهنگ فارسی معین ): مدتی با دخترک وررفت .
-
انگل
لغتنامه دهخدا
انگل . [ اَ گ ُ ] (اِ) انگشت . و انگولک و انگولک کردن از همین کلمه انگل انگشت است . (یادداشت مؤلف ).- اردشیر درازانگل ؛ بهمن پسر اسفندیار بود... و نام او اردشیر بود کی اردشیر درازانگل خواندندی او را و به بهمن معروف است و او را درازدست نیز گویند. و ...
-
دستکاری
واژهنامه آزاد
(رایانه) هک کردن، رخنه و نفوذ به سیستم رایانه ای؛ تغییر به منظور گول زنی و تقلب، مانند دستکاری اطلاعات، دستکاری در سند یا شناسنامه، دستکاری در کنتور آب و برق؛ هرگونه تغییر با سلیقۀ شخصی، مانند دستکاری در اگزوز؛ انگولک کردن یا ور رفتن، مانند دستکاری ج...
-
مروسیدن
لغتنامه دهخدا
مروسیدن . [ م َ دَ ] (مص ) عادت کردن به چیزی . (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). آموخته شدن . (ناظم الاطباء). || رنج بردن در کاری به وقت بی چیزی و مفلسی . (برهان ) (از جهانگیری ). رنج بردن به کاری . (انجمن آرا) (آنندراج ). || واکوشیدن . مم...