کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگور لعل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فصل انگور چینی
دیکشنری فارسی به عربی
محصول العنب
-
انگور سیاه شیرین است.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: engür siyâ širin-a. طاری: engür-e siyâ širin-a. طامه ای: angür-e siyâ širin-e (/-a). طرقی: engür-e siyâ širin-a. کشه ای: engür-e siyâ širin-a. نطنزی: engur siyâ širin-a.
-
آفت انگور (علف هرز)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: soranǰ/ozrešk/vender طاری: terešk / orzešk طامه ای: owzerešk طرقی: teren / urzešk کشه ای: riša نطنزی: uzrešk
-
انگور پستون گاوی
لهجه و گویش تهرانی
انگور دانه درشت
-
انگور ریش بابا
لهجه و گویش تهرانی
انگور سرخ دانه درشت و دراز
-
سیب و انگور
فرهنگ گنجواژه
میوه، سیب و انگور به هم مشت زده.
-
نان و انگور
فرهنگ گنجواژه
غذای مختصر.
-
نان و پنیر و انگور
فرهنگ گنجواژه
غذای مختصر و ساده.
-
نون و پنیر/ انگور/ بوقلمون، نون و پنیر و گردو/ طالبی
لهجه و گویش تهرانی
غذاهای حاضری
-
جستوجو در متن
-
لعل
لغتنامه دهخدا
لعل . [ ل َ ] (معرب ، اِ) (کلمه ٔ فارسی است محیطالمحیط). لال . بدخشانی . (زمخشری ). ملخش . بدخشی . یکی از احجار کریمه و صورت دیگر آن لال است چون نعل و نال . یکی از احجار کریمه و آن غیر بیجاده است . سنگی ظریف با سرخی لامع و از یاقوت سست تر. (دزی ). حم...
-
پیکانی
لغتنامه دهخدا
پیکانی . [ پ َ / پ ِ ] (ص نسبی ) منسوب به پیکان . || نوعی از لعل و یاقوت و الماس و بعضی فیروزه نوشته اند. (آنندراج ). نوعی از لعل فیروزه .و آنرا لعل پیکانی و فیروزه ٔ پیکانی گویند. (برهان ). جنسی از لعل و قسمی از یاقوت . (غیاث ) : بخون ساده ماند اشک ...
-
لعلی
لغتنامه دهخدا
لعلی . [ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به لعل . || به رنگ لعل . به سرخی لعل . سرخ .همیشه باد دو دست تو تاجهان باشدیکی به مشکین زلف و یکی به لعلی شیر. مسعودسعد.به مرز بی رز تو مرغکی درون بپریدسرش به لعلی همچون عروس در پرده . سوزنی .از آن لبی که به خوشی چنو نب...
-
شراب
لغتنامه دهخدا
شراب . [ ش َ ] (ع اِ) آشامیدنی از مایعات که جویدن در آن نباشد، حلال باشد یا حرام . ج ، اشربة. آشامیدنی . نوشیدنی . آب . مقابل طعام . (یادداشت مؤلف ). هر شی ٔ رقیق که نوشیده شود. (غیاث اللغات ). آشامیدنی و خوردنی از مایعات . (منتهی الارب ) : از رز بو...
-
کوار
لغتنامه دهخدا
کوار. [ ک َ / ک ُ ] (اِ) سبدی بود بزرگ که باغبانان دارند. (لغت فرس اسدی ). سبدی که میوه و انگور و چیزهای دیگر در آن کنند و بر پشت گیرند و از جایی به جایی برند و دو عدد آن را بر یک خر الاغ بار کنند و آن را به عربی دوخله خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از...
-
غژب
لغتنامه دهخدا
غژب . [ غ ُ ] (اِ) دانه ٔ انگوری راگویند که از خوشه جدا افتاده باشد و شیره و تخم در میانش باشد؛ یعنی تازه بود و خشک نشده باشد. (برهان قاطع). دانه ٔ انگور. (فرهنگ اسدی ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ اوبهی ). دانه ٔ انگور که پخته و تازه...