کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگور سیاه شیرین است. پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
grape must
پوراب انگور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] آب انگوری که از پورۀ انگور به دست میآید
-
آب انگور
فرهنگ فارسی معین
(بِ اَ) (اِمر.) 1 - فشردة انگور. 2 - شراب ، باده .
-
انگور جنگلی
لغتنامه دهخدا
انگور جنگلی . [ اُ رِ ج َ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هزارجشان . نخوش . امباسلوقی . ماله غوره . بوداوه . دیورز. کرمة البیضاء . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به هزارجشان شود.
-
انگور شغال
لغتنامه دهخدا
انگور شغال . [ اَ ش ُ ] (اِ مرکب )عنب الثعلب . صاحب تحفه عنب الثعلب را سگ انگور آورده . و رجوع به عنب الثعلب و سگ انگور و انگورک توره شود.
-
انگور فرنگی
لغتنامه دهخدا
انگور فرنگی . [ اَ رِ ف َ رَ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) بصورت درختچه های کوچک خاردار و میوه های گوناگون شبیه به انگور مانند انگور فرنگی درشت و انگور فرنگی قرمز و نرگس درختی دیده می شود. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 229). گالش انگور. رجوع به گالش انگور شود.
-
انگور کولی
لغتنامه دهخدا
انگور کولی . [ اَ رِ ک َ ] (اِ مرکب ) کشمش کولی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به کشمش کولی شود.
-
انگور مثقالی
لغتنامه دهخدا
انگور مثقالی . [ اَ رِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از انگورکه دانه اش بقدر مثقال بود. (بهار عجم ) : خواجه اکنون خوش علف نبود که خوردی چون تفنگ دانه ٔ انگور مثقالی که در قنداق بود. راضی (از بهارعجم ).بگو بسحاق وصف خوشه ٔ انگور مثقالی که بر نظم ...
-
خون انگور
لغتنامه دهخدا
خون انگور. [ ن ِ اَ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب : تو بقلب لشکر اندر خون انگوران بدست ساقیان بر میسره خنیاگران بر میمنه .منوچهری .
-
سگ انگور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sag[']angur = تاجریزی
-
انگور چینی
دیکشنری فارسی به عربی
محصول العنب
-
انگور فرنگی
دیکشنری فارسی به عربی
عنب الثعلب
-
درخت انگور
دیکشنری فارسی به عربی
شجرة العنب
-
آفت انگور
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: gart طاری: sâm طامه ای: gard طرقی: gart کشه ای: gart نطنزی: gart
-
درخت انگور
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: maw طاری: maw طامه ای: deraxt-e mav طرقی: mav کشه ای: mav نطنزی: mav
-
انگور عسگری
لهجه و گویش تهرانی
انگور زرد حبه ریز