کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگلیون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انگلیون
/'ange(a)lyun/
معنی
۱. = انجیل: ◻︎ او بیان میکرد با ایشان بهراز / سِرّ انگلیون و زنّار و نماز (مولوی: ۴۹).
۲. [مجاز] دیبای هفترنگ.
۳. = ارژنگ: ◻︎ به طغرا برکشد صورت بهسان نقش چینستان / به دفتر برکشد جدول بهسان صُحف انگلیون (امیرمعزی: ۵۵۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انگلیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] ‹انجلیون، اکلیون، اگلیون› [قدیمی] 'ange(a)lyun ۱. = انجیل: ◻︎ او بیان میکرد با ایشان بهراز / سِرّ انگلیون و زنّار و نماز (مولوی: ۴۹).۲. [مجاز] دیبای هفترنگ.۳. = ارژنگ: ◻︎ به طغرا برکشد صورت بهسان نقش چینستان / به دفتر برکشد جدو...
-
انگلیون
فرهنگ فارسی معین
(اَ گِ) (اِ.) 1 - انجیل . 2 - نوعی پارچة ابریشمین که انجیل را در آن می پیچیدند.
-
انگلیون
لغتنامه دهخدا
انگلیون . [ اَ گ َ ] (اِ) جامه ٔ هفت رنگ . (غیاث اللغات ). جامه ٔ هفت رنگ . دیبای هفت رنگ . (انجمن آرا) (آنندراج ). چون مسیحیان شرقی انجیل را در قماش ابریشمین و ملون می پیچیده اند از اینرو آن را نیز انگلیون گفته اند. (فرهنگ فارسی معین ):پشم است و می ...
-
انگلیون
لغتنامه دهخدا
انگلیون . [ اَ گ َ ] (اِخ ) نام کتاب نصاری . انجیل عیسی . (از برهان قاطع). کتاب ترسایان . (صحاح الفرس ) : معجزات و حکمت عیسی بانگلیون در است او بنوک کلک در سطری ده انگلیون کند. قطران .تا دم عیسی چلیپا گرشد اکنون بلبلان بهر انگلیون سراییدن بترسایی شدن...
-
جستوجو در متن
-
اکلیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] ‹اگلیون› 'akalyon = انگلیون
-
کلیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] ‹گلیون› [قدیمی] kolyun جامه یا پارچۀ هفترنگ؛ انگلیون.
-
کلیون
لغتنامه دهخدا
کلیون . [ ک ُ ] (اِ) جامه ای را گویند که از هفت رنگ بافته باشند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). با کاف پارسی (گلیون ) است مخفف انگلیون . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به گلیون و انگلیون شود.
-
گلیون
لغتنامه دهخدا
گلیون . [ گ َ ] (اِ) مخفف انگلیون . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نوعی از اقمشه ٔ هفت رنگ باشد، چنانکه هر هفت رنگ را در آن توان دید و آنرا بوقلمون هم میگویند. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ).
-
ابوقره
لغتنامه دهخدا
ابوقره . [ اَ ق ُرْ رَ ] (ع اِ مرکب ) حربا. آفتاب پرست . اسدالارض . بوقلمون . خامالاون . آفتاب گردک .حربایه . پژمره . خور. انگلیون . مارپلاس . ابوحذر. || تیهو. || عقاب . (مهذب الاسماء).
-
اگلیون
لغتنامه دهخدا
اگلیون . [ اَ گ َل ْ ] (اِ) پارچه ٔ ابریشمی هفت رنگ . || پارچه ٔ ابریشمی گلدار دمشقی . (ناظم الاطباء). و رجوع به اکلیون شود. || (اِخ ) به یونانی کتاب انجیل را گویند. (آنندراج ). رجوع به انگلیون و اکلیون و انجیل شود.
-
لوشا
لغتنامه دهخدا
لوشا. (اِخ ) نام حکیمی از حکمای روم که او را لوش نیز گویند. (آنندراج ). نام حکیمی بوده رومی و او در صنعت نقاشی و مصوری عدیل و نظیر نداشته ، همچنانکه مانی در چین سالار و بزرگ نقاشان و سرآمد ایشان بوده او نیز بزرگ و سرآمد نقاشان روم بوده است و چنانکه ک...
-
شبیار
لغتنامه دهخدا
شبیار. [ ش َ ] (اِ مرکب ) یار و مونس شب . رفیق و مصاحب در شب . || شربت قند. شیره . (فرهنگ فارسی معین ). || نام معجونی است که آن را در شب خورند و خوابند. (برهان ). مسهل یا ملینی که هنگام خفتن خورند. (یادداشت مؤلف ) : چون چهار روز بگذرد (از بیماری لقو...
-
آفتاب پرست
لغتنامه دهخدا
آفتاب پرست . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) آنکه آفتاب را چون خدائی یا قبله ای نیایش کند. مشمِّس . (السامی فی الاسامی ). عابدالشمس . پرستنده ٔ آفتاب . خورشیدپرست . || (اِ مرکب ) حربا. بوقلمون . خامالاون . حجل . حربایه . آفتاب گردک . اسدالارض . روزگردک . پژمره...
-
چینستان
لغتنامه دهخدا
چینستان . [ن ِ / س ِ ] (اِخ ) (مرکب از: چین + ستان ، پسوند مکان که غالباً به نام سرزمینها می پیوندد). سرزمین چین . کشور چین . مملکت چین : افراسیاب ملک ترکستان بود. ملکی بزرگ بود و همه ٔ ترکان زمین مغرب به فرمان او بودند و نشست او در بلخ بودی و گاهی د...