کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگبین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] šahd عسل؛ انگبین.
-
نحلة
دیکشنری عربی به فارسی
زنبورعسل , مگس انگبين , زنبور
-
متلعی
لغتنامه دهخدا
متلعی . [ م ُ ت َ ل َع ْ عی ] (ع ص ) انگبین فروخفته و کره بسته . (آنندراج ).عسل متلع؛انگبین بسته و منجمد و انگبین که در برداشتن دراز گردد. (ناظم الاطباء). رجوع به متلعلع شود.
-
محلب
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ) [ ع . ] (اِ.) انگبین .
-
honeys
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عسل، شهد، انگبین، عزیز، معشوق
-
bees
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنبورها، زنبور، زنبورعسل، مگس انگبین
-
ظی
لغتنامه دهخدا
ظی . [ ظَی ی ] (ع اِ) انگبین . عسل .
-
شهد
واژگان مترادف و متضاد
انگبین، حلاوت، شکرین، شیرینی، عسل ≠ شرنگ
-
ابلیم
لغتنامه دهخدا
ابلیم . [ اِ ] (ع اِ) عنبر. || انگبین . عسل .
-
جرجق
لغتنامه دهخدا
جرجق . [ ] (اِ) درختی است که نوعی انگبین از آن استخراج کنند. (از دزی ).
-
bee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنبور عسل، زنبور، زنبورعسل، مگس انگبین
-
عسل
دیکشنری عربی به فارسی
انگبين , عسل , شهد , محبوب , عسلي کردن , چرب ونرم کردن
-
زنبورة
لغتنامه دهخدا
زنبورة. [ زُم ْ رَ ] (ع اِ) کبت انگبین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). واحد زنبور یعنی یک کبت انگبین . (ناظم الاطباء). رجوع به همین کلمه شود.
-
لطف گنی
لغتنامه دهخدا
لطف گنی . [ ل َ طَ گ ِ ] (حامص مرکب ) تلطّف و مهربانی : از جام انگبین نترابد جز انگبین از نفس او نیاید الاّ لطف گنی . منوچهری .
-
مزج
لغتنامه دهخدا
مزج . [ م ِ ] (ع اِ) بادام تلخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || انگبین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عسل و انگبین . (ناظم الاطباء).