کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انک کردن
لغتنامه دهخدا
انک کردن . [ اَ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامیانه ، خجالت دادن . تحقیر کردن . کسی را از رو بردن . او را کوچک کردن . (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
واژههای مشابه
-
آنک
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر + حرف) [مخففِ آنکه] [قدیمی] 'ānk آنکس که؛ کسی که.
-
آنک
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [مقابلِ اینک] [قدیمی] 'ānak کلمۀ اشاره برای دور.
-
آنک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ānak آبله؛ تاول.
-
آنک
فرهنگ فارسی معین
(نَ) کلمه ای است دال بر اشاره به دور اعم از مکان و زمان . مق اینک .
-
آنک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) آبله .
-
آنک
لغتنامه دهخدا
آنک . (ضمیر + حرف ربط) مخفف آنکه : یک قحف خون بچه ٔ تاکم فرست از آنک هم بوی مشک دارد هم گونه ٔ عقیق . عماره .با او بمراد دل زی ای دل از آنک ار دانی خواست کام ، در کام رسی . (از قابوسنامه ).دشنام دهی بازدهندت ز پی آنک دشنام مَثَل چون درم دیرمدار است ....
-
آنک
لغتنامه دهخدا
آنک . [ ن َ ] (اِ) آبله که بر اندام برآید.
-
آنک
لغتنامه دهخدا
آنک . [ ن َ ] (صوت ، ق ) کلمه ای است برای اشاره ٔ به دور، اعم از مکان یا زمان . مقابل اینک که برای اشاره ٔ نزدیک است : آنک بنگر ز روی او یکسرکآرام نماندش گه زادن . مسعودسعد.گر دند خواهی اینک ، ور تو ملک خوهی آنک علأدین ملک عنبرین کمند. سوزنی .چو هر ...
-
آنک
لغتنامه دهخدا
آنک . [ ن ُ ] (ع اِ) سُرُب . سُرْب . اُسرُب . اُسرُف . رصاص یا رصاص اسود. || قلعی یا رصاص ابیض .
-
إِنَّکَ
فرهنگ واژگان قرآن
يقيناً تو
-
إِنَّکِ
فرهنگ واژگان قرآن
يقيناً تو(مؤنث)
-
أَنَّکَ
فرهنگ واژگان قرآن
که تو
-
از آنک
لغتنامه دهخدا
از آنک . [ اَ ] (حرف ربط مرکب ) مخفف از آنکه . زیرا که . بعلت آنکه : بی زر و سیمی ای برادر از آنک شوخ چشمیت نیست چون عبهر.سنائی .