کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انکاری
لغتنامه دهخدا
انکاری . [ اِ ] (ص نسبی ) منفی . (ناظم الاطباء). || نزد اهل معانی سخنی است که در پاسخ منکر حکم القاء شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به همین کتاب شود.
-
جستوجو در متن
-
nonobjectivistic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیرقابل انکاری
-
پ ن پ
واژهنامه آزاد
پس نه پس یعنی فکر می کنی این نیست؟ (استفهام انکاری)
-
مچم
واژهنامه آزاد
مَچُمْ؛ من چه میدانم؟! استفهام انکاری است، یعنی نمی دانم.
-
tag question
پیپرسش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نوعی ساخت پرسشی که به پایان جمله افزوده میشود تا نظر انکاری یا تأییدی مخاطب به دست آید
-
self-denial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خود انکار، خود انکاری، انکار نفس، ترک لذات نفس، ترک نفس
-
وا
لغتنامه دهخدا
وا. (صوت ) مخفف وای . کلمه ای است که مردم مریض در زمان شدت مرض به آن ندا کنند. (برهان ). || گاه در محل تأسف خوردن کف های دست برهم سایند و این کلمه را گویند. (برهان ). || در تداول زنان تهران تعجب و استفهام انکاری را رساند.
-
کف
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ ع . ] (اِ.) سطح داخلی دست یا پا که تقریباً گود است . ج . کفوف . ؛ ~ دست خود را بو کردن کنایه از: علم غیب دانستن (بیشتر به صورت استفهام انکاری به کار رود).
-
دکیسه
لغتنامه دهخدا
دکیسه . [ دِ کیس ْ س ِ / دِ س ِ ] (صوت ) کلمه ٔتعجب است در تداول لوطیان و مشتی ها. علامت تعجب و علامت استفهام انکاری است . صوتی است علامت تعجب و گاهی تحقیر را. (یادداشت مرحوم دهخدا). دکی . دکیره . زکی .
-
دهه
لغتنامه دهخدا
دهه . [ دِ هَِ ] (صوت ) در تداول عامه و تداول کودکان حرف استفهام انکاری است معادل چرا چنین کنی ؟ چرا چنین گویی ؟! کلمه ای است نمودن اعتراض و کراهت را. علامت تعجب و انکار فعل فاعلی است . (از یادداشت مؤلف ).
-
ده
لغتنامه دهخدا
ده . [ دِ ] (صوت ) به کسر دال و های مخفی کلمه ٔ تعجب و استفهام انکاری است : وه ! عجب ! چرا چنین کنی ؟! آیا راستی چنین است ؟؛ ده برو.ده زود باش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به د [ دِ ] در همین لغت نامه و فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده شود.
-
نارنجی
لغتنامه دهخدا
نارنجی . [ رَ / رِ ] (ص نسبی ) هر چیزی که به رنگ پوست نارنج باشد.(ناظم الاطباء). زرد که کمی به سرخی زند. زرد مایل به سرخی . به رنگ پوست نارنج از برون سوی : آنکه بر پیر کند موزه ٔ نارنجی عیب تا نکرده ست به پا بر ویش انکاری هست .نظام قاری .
-
سخافت
لغتنامه دهخدا
سخافت . [ س َ ف َ ] (از ع ، اِمص ) سبکی عقل و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).خرد و سست رأی شدن . (المصادر زوزنی ). سبکی عقل . خفت عقل . رقت عقل . (یادداشت مؤلف ) : به رکاکت عقل و سخافت خرد منسوب گردیم . (سندبادنامه ص 79). رؤس و وجوه ایشان بر سف...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن غسان ، مکنی به ابوعبس الدارمی . وی از پدرش حدیث میکند. ابن عدی می گوید: او را دو حدیث باطل است و حال آنکه پدرش غسان بن مالک مرد معروفی است . بصریون را عقیدت است که او سارق حدیث ابی خلیفه میباشد، ولی در اینکه او به ملاقات مشای...