کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انوشیروان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انوشیروان
فرهنگ نامها
(تلفظ: anuširvān) (= انوشروان) ، ← انوشروان .
-
انوشیروان
لغتنامه دهخدا
انوشیروان . [ اَ رَ ] (اِخ ) (بمعنی جاوید. جاویدان . دارای روان جاوید). ابن قبادبن فیروز. مادر وی دختری دهقان بود. قباد در نیشاپور اور ا بزنی گرفت . لقب وی کسری است . پس از قباد بر سر پادشاهی با برادران خود کبوس و جام به ستیزه برخاست و بیاری مهبود وز...
-
انوشیروان
لغتنامه دهخدا
انوشیروان . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابن خالدملقب به شرف الدین کاشی وزیر سلطان طغرل سلجوقی . او راست : نفثةالمصدور. (کشف الظنون ). وی معاصر خواجه نظام الملک بود. رجوع به تجارب السلف ص 269 و 282 شود.
-
انوشیروان
لغتنامه دهخدا
انوشیروان . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابن قابوس بن وشمگیربن زیار ششمین و آخرین پادشاه از آل زیار از 420 تا 434 هَ. ق . و ظاهراً لقب او دارا بوده است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
انوشیروان
لغتنامه دهخدا
انوشیروان . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابن منوچهر پادشاه گرگان . خال او ابوکالیجار بنام او حکومت میراند و در ربیعالاَّخر سال 423 هَ.ق . بمرد و گفتند که خال او ویرا مسموم کرده بکشت تا سلطنت گرگان ، او دارد. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
سد انوشیروان
لغتنامه دهخدا
سد انوشیروان . [ س َدْ دِ اَ شیرْ ] (اِخ ) از جمله قلاع محکمی است که در زمان انوشیروان عادل (531 - 578 م .) ساخته شده که دشت گرگان را در مقابل حملات تورانیان و ازبکها و ترکمانان حفظ کنند. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 34). این سد را...
-
خسرو انوشیروان
لغتنامه دهخدا
خسرو انوشیروان . [خ ُ رَ / رُو اَ شیر ] (اِخ ) همان انوشیروان پادشاه ساسانی است . رجوع به انوشیروان پادشاه ساسانی شود.
-
جستوجو در متن
-
نوشیروان
لغتنامه دهخدا
نوشیروان . [ رَ ] (اِخ ) انوشیروان . رجوع به انوشیروان شود.
-
نوشروان
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)šervān) (در اعلام) (= انوشیروان ، انوشروان) ، ← انوشیروان و انوشروان .
-
ژام
واژهنامه آزاد
برادر انوشیروان
-
خسرو اول
لغتنامه دهخدا
خسرو اول . [ خ ُ رَ / رُ وِ اَوْ وَ ] (اِخ ) خسرو انوشیروان . انوشیروان پادشاه ساسانی . (از مزدیسنا ص 204،222، 227). رجوع به انوشیروان پادشاه ساسانی شود.
-
مهبد
واژهنامه آزاد
نگهدارنده ماه. نام وزیر انوشیروان
-
انوشرخ
واژهنامه آزاد
نام پسر ، انوشیروان ، پادشاه ایران