کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انوشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انوشه
/'ano[w]šah/
معنی
۱. شاه نو؛ پادشاه جوان.
۲. جوان تازهداماد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
deathless, eternal, everlasting
-
جستوجوی دقیق
-
انوشه
فرهنگ نامها
(تلفظ: anuše) جاوید ، باقی ، پایدار ؛ (در حالت قیدی) به طور همیشگی ، جاویدان ، ابدی .
-
انوشه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نوشه› [قدیمی] 'ano[w]šah ۱. شاه نو؛ پادشاه جوان.۲. جوان تازهداماد.
-
انوشه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: anošak] ‹انوشک› [قدیمی] 'anuše ۱. بیمرگ؛ بیزوال؛ جاویدان؛ جاوید.۲. شراب انگوری.
-
انوشه
فرهنگ فارسی معین
(اَ شَ) [ په . ] (ص مر.) 1 - جاوید، بی - مرگ . 2 - خوش ، خرم .
-
انوشه
فرهنگ فارسی معین
(اَ نَ شَ) (اِمر.) پادشاه نو، شاه جوان .
-
انوشه
لغتنامه دهخدا
انوشه . [ اَ / اُ ش َ / ش ِ ] (اِ) خوشی و خرمی . (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). || داماد. (ناظم الاطباء). مجازاً بمعنی داماد یعنی مرد نوکدخدا. (غیاث اللغات ). || پادشاه نوجوان . (برهان ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (انجمن آرای ناصری...
-
انوشه
لغتنامه دهخدا
انوشه . [ اَ ش َ ] (اِخ ) چهاردهمین از خانان اوزبک خیوه از 1074 تا حدود 1085 هَ. ق . رجوع به ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 250 شود.
-
انوشه
لغتنامه دهخدا
انوشه . [ اَ ش َ ] (اِخ ) نام انوشیروان که در اصل انوشه روان و نوشین روان بوده . (آنندراج ). رجوع به انوشیروان شود.
-
جستوجو در متن
-
barium enema
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انوشه باریم
-
انوشک
فرهنگ فارسی معین
(اَ شَ) [ په . ] (ص مر.) نک انوشه .
-
انوشگی
لغتنامه دهخدا
انوشگی . [ اَ ش َ / ش ِ ] (حامص ) حیات ابد. بی مرگی . رجوع به انوشه شود.
-
شادنوش
فرهنگ نامها
(تلفظ: šād nuš) (شاد + نوش = انوشه ، جاوید) ، روی هم شادی و شادمانی همیشگی و جاوید .
-
نوش
واژگان مترادف و متضاد
۱. آشامیدن، گساردن ۲. گوارا، مهنا ۳. شهد ۴. انوشه، جاوید، جاویدان ۵. پادزهر، تریاق ≠ نیش
-
نوشه
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا شِ) (ص .) 1 - انوشه ، جاوید، پایدار. 2 - خوشحال ، شادمان . 3 - خوشبخت ، سعادتمند.