کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انمعاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انمعاط
لغتنامه دهخدا
انمعاط. [ اِ م ِ ] (ع مص ) پی درپی افتادن موی از بیماری و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بی موی شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ریختن موی . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
امعاط
لغتنامه دهخدا
امعاط. [ اِم ْ م ِ ] (ع مص ) پی درپی افتادن موی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برافتادن موی از بیماری . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). تَمَعﱡط. (از اقرب الموارد). || ریختن ریشه ٔ رسن و سوده ونرم شدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)....
-
پی درپی
لغتنامه دهخدا
پی درپی . [ پ َ / پ ِ دَ پ َ / پ ِ ] (ق مرکب ) پیاپی . یکی پس دیگری . متواتر. علی الاتصال . (آنندراج ). مسلسل . دَمادَم . متعاقب یکدیگر. متتابع. متتالی . پشت سر یکدیگر : چندگاه اینچنین برود و به می هر شبم عیش بود پی درپی . نظامی .مکافاءة، کفاء؛ پی در...