کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انماطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انماطی
لغتنامه دهخدا
انماطی . [ اَ ی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به نمط. (منتهی الارب ). منسوب است به انماط که به معنی خرید و فروش فرش است . (الانساب سمعانی ).
-
جستوجو در متن
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن انماطی حافظ مکنی به ابوالطاهر. وی پدر ابوبکربن ابی الطاهر اسماعیل بن انماطی است . (حسن المحاضرة ج 1 ص 175).
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) انماطی . رجوع به عثمان بن سعید بشار احول فقیه شافعی شود.
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) هودبن عبداﷲ انماطی . راوی بود. رجوع به تاریخ جرجان تألیف ابوالقاسم سهمی ص 442 شود.
-
رمجاری
لغتنامه دهخدا
رمجاری . [ رَ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن اسحاق الرمجاری الزاهد الانماطی . از مردم رمجار نیشابور است . وی از ابراهیم بن اسحاق انماطی سماع کرد و به سال 351 هَ . ق . بسن 83سالگی درگذشت . (از لباب الانساب ).
-
ابن انباری
لغتنامه دهخدا
ابن انباری . [اِ ن ُ اَم ْ ] (اِخ ) کمال الدین ابوالبرکات عبدالرحمن بن محمدبن ابی الوفا (513-577 هَ .ق .). مولد او به انبار و از اوان صِبا، به بغداد رفت و پس از تکمیل ادب وقتی در نظامیه بسمت معید منصوب گشت . او از شاگردان ابومنصور جوالیقی و ابن شجری ...
-
صرصری
لغتنامه دهخدا
صرصری . [ ص َ ص َ ] (اِخ ) ابوالقاسم اسماعیل بن حسین بن عبداﷲبن هیثم بن هشام صرصری . شیخ ثقة و صدوق بود. وی از ابوعبداﷲ حسین بن اسماعیل محاملی و محمدبن عبیداﷲبن العلاء کاتب و ابوالعباس احمدبن محمدبن سعیدبن عقدة کوفی و ابوعیسی احمدبن اسحاق انماطی و اب...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن سوار مقری مکنی به ابوطاهر. بنا به روایت سمعانی وی در چهارم ماه شعبان سنه ٔ 496 هَ . ق . وفات کرده است و در پیش گور معروف کرخی بخاک سپرده شده . سمعانی آرد: ابوالفضل ناصر گوید گمان کنم مولد ابن سوار در سنه ٔ 416 بوده ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن صالح بن شیخ بن عمیرة، مکنی به ابوالحسن . یکی از اصحاب ابوالعباس ثعلب . مرزبانی در کتاب المقتبس ذکر او آورده است . و ابن بشران در تاریخ خود گوید که در سال 320 هَ .ق . ابوبکر بن ابی شیخ به بغداد درگذشت و او مح...