کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انقل
معنی
جابجا کردن , از جاي خود برون کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انقل
دیکشنری عربی به فارسی
جابجا کردن , از جاي خود برون کردن
-
واژههای همآوا
-
عنقل
لغتنامه دهخدا
عنقل . [ ] (ع مص ) خود را در زحمت افکندن . || مزاحمت فراهم کردن . (از دزی ).
-
عنقل
لغتنامه دهخدا
عنقل . [ ع َ ق َ ] (ع اِ) روده ٔ سوسمار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
از جای خود برون کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انقل
-
جابجا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخلع , ارفع , انقل , قوقع
-
جحفة
لغتنامه دهخدا
جحفة. [ ج ُ ف َ ] (اِخ ) جایی است میان مکه و مدینه که میقات اهل شام است . (منتهی الارب ). یاقوت آرد: قریه ای بزرگ بوده و منبری داشته که در راه مدینه بمکه در چهارمیلی واقع بوده است . این قریه میقات مردم مصر و شام است اگر از مدینه عبور نکنند میقات آنان...