کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انقطاعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انقطاعی
لغتنامه دهخدا
انقطاعی . [ اِ ق ِ ] (ص نسبی ) منسوب به انقطاع .- نکاح انقطاعی ؛ متعه . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
علی القطع
لغتنامه دهخدا
علی القطع. [ ع َ لَل ْ ق َ ] (ع ق مرکب ) بطور قطع. بیقین . مطمئناً. قطعاً. حتمی . بطور حتم : روی دل از این شاهد بدمهر بگردان کانجا که جمال است علی القطع وفا نیست . اثیر اخسیکتی .علی القطع نپذیرم اقطاع شاهان من و ترک اقطاع و پس انقطاعی .خاقانی .
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )ابن حسام الدین . دولتشاه در تذکرةالشعراء می نویسد: بغایت خوش گو است و با وجود شاعری صاحب فضل بود و قناعتی و انقطاعی از خلق داشت . از خوسف است من اعمال قهستان و از دهقنت نان حلال حاصل کردی و گاوبستی و صباح که به صحرا رفت...
-
منقطعه
لغتنامه دهخدا
منقطعه . [ م ُ ق َ طِ ع َ / ع ِ ] (از ع ، ص ) منقطعة. ج ، منقطعات . رجوع به منقطع و منقطعة شود. || متعه و زن صیغه که عقد او دائمی نباشد و میژو نیزگویند. (ناظم الاطباء). زن که به صیغه ٔ تمتع حلال مردی شده است . زن که نکاح شده به نکاح انقطاعی . متعه . ...
-
حسامی قراکولی
لغتنامه دهخدا
حسامی قراکولی . [ ح ُ ی ِ ق َ ] (اِخ ) از شاعران خوارزم است . و قراکول از نواحی بخارا است ، احوالش را سام میرزا در تحفه و آذر در آتشکده یاد کرده و هدایت در ریاض العارفین گوید: 63 سال بزیست و در 923 هَ .ق . درگذشت و در تمام عمر جز کپنک نپوشید از اوست ...
-
انقطاع
لغتنامه دهخدا
انقطاع . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) فروماندن در راه از قافله . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : انقطع به (مجهولاً). (از ناظم الاطباء). || سپری شدن آب چاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفتن و سپری شدن آب چاه . (از اقرب الموارد). || بریده گشتن و گسس...
-
تاریخ خراجی
لغتنامه دهخدا
تاریخ خراجی . [ خ ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنه ٔ مالیه . سنه ٔ خراجیه . سال خراجی . فصل دریافت خراج و مالیات . تقی زاده در گاه شماری آرد: علاوه بر آنکه بر اثر انتشار علوم یونانی و مخصوصاً علم نجوم بین مسلمین ، آنها ناقص بودن سال 365روزه از سال...
-
منقطع
لغتنامه دهخدا
منقطع. [ م ُ ق َ طِ ] (ع ص ) رسن گسسته . (آنندراج ). ریسمان گسسته و بریده شده . (ناظم الاطباء). || بریده شونده و سپری گردنده . (آنندراج ). هر چیز ازهم جداشده و گسسته و بریده و پاره شده و جداشده و منفصل گشته و به انجام رسیده و قطعشده و موقوف گشته و سپ...