کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انقطاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انقطاع
/'enqetā'/
معنی
قطع شدن؛ بریده شدن؛ گسستن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. انفصال، جدایی
۲. بریدگی، پارگی، گسستگی، گسیختگی
۳. انشقاق، قطع
۴. فروکش ≠ اتصال، پیوستگی، وصل
برابر فارسی
گسست
دیکشنری
discontinuance, gap, interruption
-
جستوجوی دقیق
-
انقطاع
واژگان مترادف و متضاد
۱. انفصال، جدایی ۲. بریدگی، پارگی، گسستگی، گسیختگی ۳. انشقاق، قطع ۴. فروکش ≠ اتصال، پیوستگی، وصل
-
انقطاع
فرهنگ واژههای سره
گسست
-
انقطاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enqetā' قطع شدن؛ بریده شدن؛ گسستن.
-
انقطاع
فرهنگ فارسی معین
(اِ قِ) [ ع . ] (مص ل .) بریده شدن ، گسستن .
-
انقطاع
لغتنامه دهخدا
انقطاع . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) فروماندن در راه از قافله . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : انقطع به (مجهولاً). (از ناظم الاطباء). || سپری شدن آب چاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفتن و سپری شدن آب چاه . (از اقرب الموارد). || بریده گشتن و گسس...
-
انقطاع
دیکشنری فارسی به عربی
توقف , فترة الهدوء
-
واژههای مشابه
-
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
دیکشنری فارسی به عربی
ثب
-
جستوجو در متن
-
انشقاق
واژگان مترادف و متضاد
انقطاع، بریدگی، ترکخوردگی، شکافتگی
-
پارگی
واژگان مترادف و متضاد
انخراق، انقطاع، دریدگی، گسیختگی
-
curtailment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محدودیت، انقطاع، کوتاه سازی
-
letups
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برگزاری، انقطاع، فروکش
-
interruptions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وقفه ها، انقطاع، تعلیق، فاصله
-
letup
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رها کردن، انقطاع، فروکش