کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انقضاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انقضاف
لغتنامه دهخدا
انقضاف . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) جدا شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
انغضاف
لغتنامه دهخدا
انغضاف . [ اِ غ ِ ] (ع مص ) درآمدن در گرد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در گرد داخل شدن . (از اقرب الموارد). || شکسته شدن و ویران گردیدن چاه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
منقضف
لغتنامه دهخدا
منقضف . [ م ُ ق َ ض ِ ] (ع ص ) جداشونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). جداشده و از جای خود حرکت کرده . (ناظم الاطباء). رجوع به انقضاف شود.
-
جدا شدن
لغتنامه دهخدا
جدا شدن . [ ج ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گسیخته شدن . منفصل شدن . (ناظم الاطباء). بریده شدن . قطع شدن . دورافتادن . اِنفکاک . فُصول . (ترجمان عادل ). اِنفصال . انزال . بَین . بَینونَة. تَزَیﱡل . تفرّق . تباین . فَصل . تغرّب . اِنقضاف . مُباینت . مُزایلة. ...