کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انقضاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انقضاب
لغتنامه دهخدا
انقضاب . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) بریده شدن ستاره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). انقطاع . (از اقرب الموارد). بریده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || از جای برافتادن ستاره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). انقضاب کوکب ا...
-
جستوجو در متن
-
منقضب
لغتنامه دهخدا
منقضب . [ م ُ ق َض ِ ] (ع ص ) بریده شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ).بریده شده و جداشده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ستاره ٔ برافتنده از جایی . (آنندراج )(از منتهی الارب ). ستاره ٔ از جای خود برافتاده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)....
-
بریده
لغتنامه دهخدا
بریده . [ ب ُدَ / دِ ] (ن مف / نف ) مقطوع . قطعشده . (ناظم الاطباء). أجذّ. جَذیذ. جَزیز. صَریم . ضَنیک . قَطیل . مَجزوز. مَحذوذ. مَحذوف . مَشروص . مَصروم . مَفروض . مَفصول . مَقطول . مَمنون . مَنجوّ. موضَّع. هِبِرّ : که چون برد خواهد سر شاه چین برید...