کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انقباض پیش رس دهلیزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انقباض ماهیچه در اثر کار زیاد
دیکشنری فارسی به عربی
تشنج
-
جستوجو در متن
-
پیش رس
لهجه و گویش تهرانی
زود رس
-
precocious
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشقدم، زود رس، با هوش، پیش رس، فلفلی، نا بهنگام
-
rathe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفته، پیش رس، زود رس، سریع، تند، چابک
-
پیش رس
دیکشنری فارسی به عربی
غير ناضج
-
پیشرسی
لغتنامه دهخدا
پیشرسی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل پیش رس . رجل . (منتهی الارب ). رجوع به پیش رسیدن شود. || حالت و چگونگی پیش رس . مقابل دیررسی .
-
گرمه
لغتنامه دهخدا
گرمه . [ گ َ م َ / م ِ ] (اِ) هر میوه ٔ پیش رس را گویند عموماً و خربزه ٔ پیش رس را خصوصاً. (برهان ).خربزه ٔ پیش رس و کم حلاوت که آن را گرمک گویند و به عربی ملیون خوانند. (آنندراج ). رجوع بگرمک شود. || باقلای در آب ریخته . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
پس رس
لغتنامه دهخدا
پس رس . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) آنچه از میوه که دیررسد. میوه ای که دیر بدست آید (مقابل پیش رس ).
-
راوچه
فرهنگ فارسی معین
(وْ چِ)(اِ.) نوعی انگور، انگور پیش رس .
-
premature
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زودگذر، نارس، پیش رس، قبل از موقع، نا بهنگام
-
دهلیزی
لغتنامه دهخدا
دهلیزی . [ دِ ] (ص نسبی ) منسوب به دهلیز است . هر چیز منسوب و مربوط به دهلیز. || دربان خانه را گویند. (لغت محلی شوشتر). || حرفهای بازاری . (یادداشت مؤلف ). کنایه از سخنانی که از اندرون خانه خبری دهند و از بیرون خانه خبری گویند و بتراشند. (ناظم الاطب...
-
تازه رس
لغتنامه دهخدا
تازه رس . [ زَ/ زِ رَ ] (ن مف مرکب ) نورس . (آنندراج ) : بباغ درون از سموم نفس اثر دسته بندد گل تازه رس . ظهوری (از آنندراج ).|| جدید و نو. || اندکی پیش آمده . (ناظم الاطباء).
-
طالبی
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (اِ.) نوعی خربزة پیش رس و شیرین و لطیف که قسمت خوراکی آن زرد یا سبز است .
-
پیش رس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pišre(a)s ۱. کسی که پیش از دیگران به مقصد برسد؛ پیشرسنده.۲. آنچه پیشتر از وقت مقرر فرابرسد.۳. میوهای که زودتر از نوع خود بهدست آید؛ نوبر.
-
اَنگیرِ پیش رس
لهجه و گویش بختیاری
angir-e piš-ras انگور پیشرس (انگورى که پیش از انواعدیگر انگور مىرسد و داراى سه گونۀ تِپِلى، خلیلى و یاقوتى است).