کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انفلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انفلاق
/'enfelāq/
معنی
شکافته شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انفلاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enfelāq شکافته شدن.
-
انفلاق
فرهنگ فارسی معین
(اِ فِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) شکافته شدن . 2 - (اِمص .) شکافتگی .
-
انفلاق
لغتنامه دهخدا
انفلاق . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) شکافته شدن و پاره پاره گردیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن جرجانی ). انشقاق . (از اقرب الموارد). بازشکافتن . دریده شدن . دریدن . (یادداشت مؤلف ) : ما طبیبانیم شاگردان حق بحر قلزم دید ما را فانفلق ....
-
انفلاق
دیکشنری عربی به فارسی
شکافتن , انشقاق , شکستن هسته اتمي
-
جستوجو در متن
-
انشقاق
دیکشنری فارسی به عربی
انفلاق
-
شکستن هسته اتمی
دیکشنری فارسی به عربی
انفلاق
-
شکافتن
دیکشنری فارسی به عربی
اثقب , انشقاق , انفلاق , تمزق , شريحة , شق , فتحة , کسر
-
شکافته
لغتنامه دهخدا
شکافته . [ ش ِ/ ش ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) چاک شده و دریده . (ناظم الاطباء). چاک خورده . رخنه یافته . (فرهنگ فارسی معین ). مُطَیَّر. (منتهی الارب ). مشقوق . منشق . کفته . مِفَلَّق مُفَلَّقَة. کافته . کافتیده . ترکیده . غاچ خورده . مُنْفَلَق . کفیده . من...
-
شکافتن
لغتنامه دهخدا
شکافتن . [ ش ِ / ش َ ت َ] (مص ) پاره کردن . (ناظم الاطباء) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). خرق کردن . شق کردن .خرق . صدع . خرع . شِق ّ. شَق ّ. منشق کردن : شکافتن هیزم . دریدن دوخته . مقابل دوختن . (یادداشت مؤلف ) : از اژدهای هفت سر مترس از مردم نمام بترس ک...
-
دریدن
لغتنامه دهخدا
دریدن . [ دَ دَ ] (مص ) لازم و متعدی هر دو آید، و بیش از همین یک مصدر برای فعل آن نیامده است ؛ لازم چون : جامه بدرید، دلو بدرید یعنی دریده و پاره شد، متعدی چون : نامه ٔ او بدرید یعنی پاره کرد. (یادداشت مرحوم دهخدا).الف - در معنی متعدی : پاره کردن . (...