کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انفاض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انفاض
لغتنامه دهخدا
انفاض .[ اِ ] (ع مص ) بچه دادن شتر. || درویش گردیدن قوم و مردن ستور آنها و سپری شدن توشه یا سپری گردانیدن آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بی مال و بی زاد گشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || باران زده شدن مردم . (منتهی ا...
-
واژههای همآوا
-
انفاذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enfāz ۱. روان کردن؛ فرستادن.۲. اجرا کردن حکم و فرمان.
-
انفاذ
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - اجرا کردن فرمان . 2 - امضای عهد نمودن . 3 - فرستادن .
-
انفاذ
لغتنامه دهخدا
انفاذ. [ اِ ] (ع مص ) تیر و جز آن بر چیزی گذرانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بفرستادن تیر و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). شمشیر و خنجر بر چیزی گذرانیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سلاح بر چیزی بگذرانیدن . (یادداشت مؤلف ). |...
-
انفاز
لغتنامه دهخدا
انفاز. [ اِ ] (ع مص ) تیر بر ناخن گردانیدن تاکجی از راستی معلوم گردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). تیر بر ناخن بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || برجهانیدن کودک را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
منفض
لغتنامه دهخدا
منفض . [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) قوم درویش گردیده و ستورمرده و بی توشه . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گروه درویش شده . (ناظم الاطباء). رجوع به انفاض شود.