کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انعکاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انعکاس
/'en'ekās/
معنی
۱. منعکس شدن.
۲. [مجاز] عکسالعمل
۳. پرتو انداختن.
۴. نمودار شدن شکل چیزی در جسم شفاف، مانند آب و آیینه.
۵. تکرار صوت که به واسطۀ برخورد امواج آن با مانع به عمل میآید.
۶. (فیزیک) بازگشتن نور پس از برخورد به یک سطح به محیط اول؛ بازتاب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بازتاب، پژواک، طنین، عکسالعمل
۲. واژگونی
برابر فارسی
بازتاب، بازخورد، پژواک
فعل
بن گذشته: انعکاس داد
بن حال: انعکاس ده
دیکشنری
image, reflection, repercussion, mirror
-
جستوجوی دقیق
-
انعکاس
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازتاب، پژواک، طنین، عکسالعمل ۲. واژگونی
-
انعکاس
فرهنگ واژههای سره
بازتاب، بازخورد، پژواک
-
انعکاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'en'ekās ۱. منعکس شدن.۲. [مجاز] عکسالعمل۳. پرتو انداختن.۴. نمودار شدن شکل چیزی در جسم شفاف، مانند آب و آیینه.۵. تکرار صوت که به واسطۀ برخورد امواج آن با مانع به عمل میآید.۶. (فیزیک) بازگشتن نور پس از برخورد به یک سطح به مح...
-
انعکاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ عِ) [ ع . ] (مص م .) بازتاباندن .
-
انعکاس
لغتنامه دهخدا
انعکاس . [ اِ ع ِ ] (ع مص ) برگردیده شدن و عکس پذیرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).انقلاب . (از اقرب الموارد). باژگونه شدن و نمودار شدن شکل چیزی در هر جسم شفاف مثل آب و آیینه و غیره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). باشگونه شدن . (تاج المصادر بیهقی )....
-
انعکاس
دیکشنری عربی به فارسی
انعکاس , باز تاب , انديشه , تفکر , پژواک , نقض , برگشت , واژگون سازي , واژگوني
-
inversion 1
انعکاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] با مفروض بودن نقطهای مانند o در یک صفحه یا فضا، نگاشتی از صفحه یا فضا به خودش که هر نقطه را به نقطۀ منعکس آن نسبت به دایره یا کرهای به مرکز o مینگارد
-
انعکاس
دیکشنری فارسی به عربی
انعکاس
-
واژههای مشابه
-
inversion sphere
کرۀ انعکاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] کرهای که انعکاس نسبت به آن صورت میگیرد
-
انعکاس یافتن
فرهنگ واژههای سره
بازتابیدن
-
inversion circle
دایرۀ انعکاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دایرهای که انعکاس نسبت به آن صورت میگیرد
-
قابل انعکاس
لغتنامه دهخدا
قابل انعکاس . [ ب ِ ل ِ اِ ع ِ ] (ص مرکب ) انعکاس پذیر. رجوع به قابلیت انعکاس شود.
-
قابلیت انعکاس
لغتنامه دهخدا
قابلیت انعکاس . [ ب ِ لی ی َت ِ اِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) آنچه درخور باشد منعکس شدن چیزی را. انعکاس پذیری (اصطلاح فیزیک ). رجوع به قابل انعکاس شود.
-
الت انعکاس
دیکشنری فارسی به عربی
عاکس