کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انعقاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انعقاد
/'en'eqād/
معنی
۱. بسته شدن.
۲. بسته شدن و غلیظ شدن مایع.
۳. بسته شدن پیمان.
۴. برپایی جلسه، مجلس، و امثال آنها.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تشکیل
۲. انجماد، بستهشدن، دلمهشدن
۳. بستن
برابر فارسی
بستن
فعل
بن گذشته: انعقاد کرد
بن حال: انعقاد کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انعقاد
واژگان مترادف و متضاد
۱. تشکیل ۲. انجماد، بستهشدن، دلمهشدن ۳. بستن
-
انعقاد
فرهنگ واژههای سره
بستن
-
انعقاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'en'eqād ۱. بسته شدن.۲. بسته شدن و غلیظ شدن مایع.۳. بسته شدن پیمان.۴. برپایی جلسه، مجلس، و امثال آنها.
-
انعقاد
فرهنگ فارسی معین
(اِ عِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - ب سته شدن پیمان . 2 - بسته شدن مایع .
-
انعقاد
لغتنامه دهخدا
انعقاد.[ اِ ع ِ ] (ع مص ) بسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). بسته شدن و مجتمع شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پیوستن . بستن . (یادداشت مؤلف ). || نزد علماء اصول و فقهاء، وابستگی اجزاء تصر...
-
coagulation 1
انعقاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی محیطزیست و انرژی] ناپایدار شدن و مجتمع شدن اولیۀ ذرات معلق ریز و کلوئیدی موجود در آب با افزودن مواد شیمیایی مناسب
-
انعقاد
دیکشنری فارسی به عربی
تخثر
-
واژههای مشابه
-
انعقاد خون
فرهنگ واژههای سره
لختگی خون
-
انعقاد قرارداد
فرهنگ واژههای سره
پیمان بستن
-
قابل انعقاد
لغتنامه دهخدا
قابل انعقاد. [ ب ِ ل ِ اِ ع ِ ] (ص مرکب ) انعقادپذیر. منعقد شدنی .
-
انعقاد صلح
دیکشنری فارسی به عربی
إبرامُ صُلحٍ
-
انعقاد قرارداد
دیکشنری فارسی به عربی
إبرام الاتفاق
-
مانع انعقاد خون
دیکشنری فارسی به عربی
مضاد للتخثر
-
داروی ضد انعقاد خون
دیکشنری فارسی به عربی
مضاد للتخثر