کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انعزال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انعزال
/'en'ezāl/
معنی
۱. گوشهگیر شدن.
۲. برکنار شدن؛ معزول شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انعزال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'en'ezāl ۱. گوشهگیر شدن.۲. برکنار شدن؛ معزول شدن.
-
انعزال
فرهنگ فارسی معین
(اِ عِ) [ ع . ] (مص ل .) گوشه گیر شدن ، به کنار رفتن .
-
انعزال
لغتنامه دهخدا
انعزال . [ اِ ع ِ ] (ع مص ) گوشه گزیدن و دور شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دور شدن و بیکسو شدن . (از اقرب الموارد). || آب بیرون ریختن تا زاد نباشد. (یادداشت مؤلف ).
-
انعزال
واژهنامه آزاد
زوال خود به خود صفت نمایندگی در امور عمومی (مانند وزارت) یا خصوصی مانند قیمومت و وکالت و غیره.
-
جستوجو در متن
-
deprivation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محرومیت، حرمان، سلب، محروم سازی، انعزال
-
گوشه گزیدن
لغتنامه دهخدا
گوشه گزیدن . [ ش َ / ش ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) انعزال . (منتهی الارب ). اعتزال . گوشه گرفتن . گوشه گیری کردن .
-
کناره گزیدن
لغتنامه دهخدا
کناره گزیدن . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) انعزال . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). تقتر. اعتناز.تعزل . اعتزال . استعناز.(منتهی الارب ). گوشه گرفتن . دوری جستن . کناره کردن .
-
منعزل
لغتنامه دهخدا
منعزل . [ م ُ ع َ زِ ] (ع ص ) گوشه گزین و دور. (آنندراج ). گوشه گیرنده و دورشده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انعزال شود.
-
انزوا
لغتنامه دهخدا
انزوا. [ اِ زِ ] (ع اِمص ) گوشه نشینی و کناره جویی از مردم و خانه نشینی . (ناظم الاطباء). گوشه نشینی و یک سو شدن از خلق . (غیاث اللغات ). گوشه گیری . گوشه گرفتن ازخلق . (یادداشت مؤلف ). کناره گیری . عزلت . اعتزال . اعتزال جستن . منزوی شدن . انعزال ....
-
قاضی سبکی
لغتنامه دهخدا
قاضی سبکی . [ س ُ ] (اِخ ) علی بن عبدالکافی بن علی بن تمام بن یوسف بن موسی بن تمام بن حامدبن یحیی بن عمربن عثمان بن علی بن سواربن سلیم انصاری خزرجی سبکی الولاده شافعی الفروع اشعری الاصول ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به تاج الدین یا تقی الدین . از اکابر ...
-
علی سبکی
لغتنامه دهخدا
علی سبکی . [ ع َ ی ِ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالکافی بن علی بن تمام بن یوسف بن موسی بن تمام أنصاری خزرجی سبکی شافعی . ملقب به تقی الدین و مکنی به ابوالحسن . عالم در فقه و تفسیر و منطق و قرائت و حدیث و ادب و نحو و لغت و حکمت بود. وی در اول ماه صفر سال 683...
-
دور شدن
لغتنامه دهخدا
دورشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاصله دار شدن چیز. (ناظم الاطباء). فاصله گرفتن . نأث . منأث . مماتنة. تنطنط. سنج . زوال . زوح . سلخ . سحن . سحر. شط. شطوط. شطف . شطوف . شحط. شحوط. مشحط. طلب . عزلة. اجلاء. انجلاء. تجلی . مهایطة. هیاط. اتنان . ازولال ....