کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انعام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انعام
/'an'ām/
معنی
۱. ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۶۵ آیه.
۲. [قدیمی] = نَعَم۲
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. احسان، بخشش، پاداش، جایزه، خلعت، دهش، صله، عطا، عطیه، هبه، هدیه
۲. شاگردانگی
۳. شتل، شتلی
فعل
بن گذشته: انعام کرد
بن حال: انعام کن
دیکشنری
baksheesh, bonus, gratuity, lagnappe, lagniappe, reward, tip
-
جستوجوی دقیق
-
انعام
واژگان مترادف و متضاد
۱. احسان، بخشش، پاداش، جایزه، خلعت، دهش، صله، عطا، عطیه، هبه، هدیه ۲. شاگردانگی ۳. شتل، شتلی
-
انعام
واژگان مترادف و متضاد
چهارپایان، دواب، ستوران
-
انعام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نَعَم] 'an'ām ۱. ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۶۵ آیه.۲. [قدیمی] = نَعَم۲
-
انعام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'en'ām ۱. نعمت دادن؛ بخشیدن چیزی به کسی از راه نیکوکاری.۲. بخشش شخص بزرگ به کوچکتر از خود.
-
انعام
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ نعم ؛ چارپایان .
-
انعام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نعمت بخشیدن . 2 - (اِمص .) دهش .
-
انعام
لغتنامه دهخدا
انعام . [ اَ ] (اِخ ) نام ششمین سوره ٔ قرآن مجید. مکی ، دارای صدوشصت وپنج آیه .
-
انعام
لغتنامه دهخدا
انعام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَعَم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). چهارپایان . (غیاث اللغات ). فارسیان بجای مفرد استعمال کنند. (آنندراج ) : در جهان ِ مرده شان آرام نیست کاین علف جز لایق انعام نیست . مولوی (مثنوی چ نیکلسون دفتر 5 ص 228)...
-
انعام
لغتنامه دهخدا
انعام . [ اِ ] (ع مص ) نعمت دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد)، یقال : انعم اﷲ علیه و انعم بها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || افزودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ال...
-
انعام
دیکشنری فارسی به عربی
جائزة , راس , علاوة , منحة , وفرة
-
واژههای مشابه
-
أَنْعَامٌ
فرهنگ واژگان قرآن
چهار پايان(جمع نعم به معني شتر،گاو و گوسفند)
-
انعام دادن
لغتنامه دهخدا
انعام دادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) عطیه دادن . (ناظم الاطباء).
-
انعام فرمودن
لغتنامه دهخدا
انعام فرمودن . [ اِ ف َ دَ ] (مص مرکب ) بخشش کردن . عطا کردن . (ناظم الاطباء) : اگر من بنالیدم از درد خویش وی انعام فرمود در خورد خویش .سعدی .
-
انعام کردن
لغتنامه دهخدا
انعام کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بخشش کردن . عطا کردن . (ناظم الاطباء) : چو انعام کردی مشوخودپرست که من سرورم دیگران زیردست . سعدی (بوستان ).انعام کن بگوشه ٔ چشم ارادتی تا بنده ٔ تو باشم و منت پذیر تو. سعدی .جامه ٔ خود می خواهم اگر انعام کنی . س...