کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انطاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انطاق
/'entāq/
معنی
به نطق آوردن؛ به سخن آوردن؛ گویا ساختن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انطاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'entāq به نطق آوردن؛ به سخن آوردن؛ گویا ساختن.
-
انطاق
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . ] (مص م .) به سخن آوردن ، به نطق در آوردن کسی را.
-
انطاق
لغتنامه دهخدا
انطاق . [ اِ ] (ع مص ) گویا گردانیدن و بسخن درآوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بنطق درآوردن . (از اقرب الموارد). بسخن درآوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن جرجانی ).
-
واژههای همآوا
-
انتاغ
لغتنامه دهخدا
انتاغ . [ اِ ] (ع مص ) بفسوس خندیدن بر کسی یا پنهان خندیدن بروشی که ضبط نتواند و بعض آن آشکار گردد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
انتاق
لغتنامه دهخدا
انتاق . [ اِ ] (ع مص ) برداشتن سنگ سخت . || خانه پیشاپیش خانه ٔ دیگری ساختن . || زن بسیاربچه را به زنی خواستن . || سایبانی برگرفتن پیش آفتاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || افشاندن انبان و خنور را تا از کرم پاک شود. (...