کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انضاض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انضاض
لغتنامه دهخدا
انضاض . [ اِ ] (ع مص ) حاجت روا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). انجاز. (از اقرب الموارد). || اندک اندک شیر خورانیدن راعی بره و بزغاله را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اندک اندک شیر خورانیدن شبان بره را. (از اقرب الموارد)...
-
واژههای همآوا
-
انزاز
لغتنامه دهخدا
انزاز. [ اِ ] (ع مص ) سخت ودرشت گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || زهابناک شدن زمین .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بازهاب شدن زمین . (تاج المصادر بیهقی ). آب زای شدن زمین به آبی که جا...
-
جستوجو در متن
-
منض
لغتنامه دهخدا
منض . [ م ُ ن ِض ض ] (ع ص ) حاجت رواکننده . || اندک اندک شیرخوراننده بره و بزغاله را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انضاض شود.