کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انصرام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انصرام
/'enserām/
معنی
بریده شدن؛ قطع شدن؛ منقطع شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انصرام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enserām بریده شدن؛ قطع شدن؛ منقطع شدن.
-
انصرام
فرهنگ فارسی معین
(اِ ص ِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بریده شدن ، قطع شدن . 2 - (اِمص .) بریدگی .
-
انصرام
لغتنامه دهخدا
انصرام . [ اِ ص ِ ] (ع مص ) بریدن و منقطع گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بریده شدن و منقطع شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). انقطاع . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). پاره پاره شدن . (یادداشت مؤلف ). || آخر شدن . (غی...
-
واژههای همآوا
-
انثرام
لغتنامه دهخدا
انثرام . [ اِ ث ِ ] (ع مص ) اثرم گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اثرم گردیدن ، یعنی شکسته شدن دندان از بن و فرو ریختن دندان از بیماری . (آنندراج ). دندان پیشین بیوفتیدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
خدعه
لغتنامه دهخدا
خدعه . [ خ ُ دَ ع َ ] (ع اِ) فریب . (از منتهی الارب ). منه : الحرب خدعه ؛ جنگ انصرام می یابد بفریب . || (ص ) مرد بسیار فریبنده . || وقت . زمان . موسم . || بخت . طالع. نصیب . (از منتهی الارب ).
-
منصرم
لغتنامه دهخدا
منصرم . [ م ُ ص َ رِ ] (ع ص ) ریسمان بریده و قطعشده . (ناظم الاطباء). منقطع. بریده شده : اسباب رفاهیتی که منصرم بود باز دیدار آمد. (المضاف الی بدایع الازمان ص 29). امداد فساد و عناد منصرم باشد. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 60). رجوع به انصرام شود.-...
-
انقضاء
لغتنامه دهخدا
انقضاء. [ اِ ق ِ ] (ع مص ) سپری شدن و نابود گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نابود شدن و منقطع گردیدن . (از اقرب الموارد). بسرآمدن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (غیاث اللغات ). سپری شدن و بسرآمدن روزگار. (تاج المصادر بیهقی ). بسرآمدن مد...
-
خدعه
لغتنامه دهخدا
خدعه . [ خ َ / خ ُ / خ ِ ع َ ](ع اِ) فریب . منه : الحرب خدعه ؛ جنگ انصرام می یابد بفریب . (از منتهی الارب ). || این کلمه واحد خدع است و طریق خدع به راههایی اطلاق میشود که گاه نمایان و گاه مخفی است . (از یاقوت در معجم البلدان ).
-
بزل
لغتنامه دهخدا
بزل . [ب َ ] (ع مص ) شکافتن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). شق کردن . منشق کردن . || در آوند شراب سوراخ کردن و برآوردن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوراخ شدن ظرف شراب و غیر آن . (آنندراج )...
-
اصرمان
لغتنامه دهخدا
اصرمان . [ اَ رَ ] (ع اِ) اصرمانی . ورکاک و زاغ . (منتهی الارب ). صُرَد وغراب . (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || شب و روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لیل و نهار. (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (المنجد). شب و روز زیرا هر یک از...
-
مندرس
لغتنامه دهخدا
مندرس . [ م ُ دَ رِ ] (ع ص ) رسم مندرس ؛ نشان و علامت ناپدیدگردیده و محوشده . (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). منطمس . ازمیان رفته : منزلی کاندر سوادش منقطع رود وسرودمنزلی کاندر جوارش مندرس خمر و خمار. امیر معزی (دیوان چ اقبال ص 266).مدارس چو رسم کرم...
-
انقطاع
لغتنامه دهخدا
انقطاع . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) فروماندن در راه از قافله . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : انقطع به (مجهولاً). (از ناظم الاطباء). || سپری شدن آب چاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفتن و سپری شدن آب چاه . (از اقرب الموارد). || بریده گشتن و گسس...
-
پاره پاره
لغتنامه دهخدا
پاره پاره . [ رَ / رِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) به قطعات بسیار جدا و مقسّم شده . بسیار جای از هم دریده . پاره پار. پارپار. ریش ریش . تکّه تکّه . ممزوق . ممزّق . پارچه پارچه . شاخ شاخ . لت لت . لخت لخت . جذاذ. قطعه قطعه . از همه جا دریده : کون چودفنوک پاره ...